در مسیرِ زن بودن

در زندگی همه ما اتفاقاتی می افتد که بر اساس آن باید تصمیم هایی بگیریم و این تصمیم ها در کل مسیر آینده مان اثر گذار هستند. بعضی وقت ها این اتفاقات در کنترل ما هستند مثل انتخاب شریک زندگی و دوست.

ولی گاهی اوقات ما، هیچ نقشی در این اتفاقات نداریم مثل نقص های جسمانی و شرایط خانوادگی.

این اتفاقات برچسب ساز هستند:

بیمار!

بیوه!

معلول!

ترشیده!!

متأسفانه چنین واقعیاتی در زندگی وجود دارند و نمی توان از آن ها فرار کرد ولی نحوه برخورد صحیح ما با این اتفاقات می تواند مسیر پیش رویمان را هموار کند. پذیرش شرایط فعلی تان نکته ی بسیار مهمی است. خوب یا بد این اتفاقات افتاده اند و غم و حسرت و ناراحتی شما هم چیزی را تغییر نمی دهد. پس شرایطتتان را بپذیرید و آرامش داشته باشید، چون هر اتفاقی هم که افتاده باشد، خدا ناظر هستند. ناظری که قادر است و این چقدر آرامش بخش است.

این که بیمار هستید یا ازدواج ناموفق داشته اید، چه اهمیتی می تواند داشته باشد، اگر روح کاملی داشته باشید؟

بیماری و یا نقص جسمانی شما مصلحتی است که توسط خداوند حکیم تشخیص داده شده است و اگر به خداوند اعتماد داشته باشید این نقص و بیماری نمی تواند کوچکترین اثری در مسیر شما داشته باشد.

در مورد ازدواج ناموفق، شرایط کمی تفاوت دارد. هیچ دختری در هنگام انتخاب شریک زندگی اش با این دید که ممکن است خطا کند، پیش نمی رود. یک دختر با تمام سرمایه اش ازدواج می کند که شاید اشکال کار همین جا باشد. حتی درصد کمی احتمال خطا دادن می تواند مانع از فروپاشی کامل احساسات دختر در هنگام شکست باشد. شاید لازم باشد که اقدامات پیش گیرانه در این زمینه افزایش یابد، مثل راهنمایی های مشفقانه پدر و برادران و محارم دختر که شناخت خوبی از مرد هم جنس خودشان دارند. ولی در هر صورت و حتی با کنترل کامل فرآیند ازدواج امکان شکست هیچ گاه به صفر نمی رسد. قطعا این شکست در زندگی شما امتحان الهی است که لازم است مثل سایر امتحانات الهی در مقابلش عکس العمل صحیح نشان دهید. اگر با یک شکست امیدتان را از دست می دهید، باید بدانید در مسیر ناهموار پیش رو سختی ها و تلخی های از این دست کم نیستند. به جای حسرت روی تقویت روحیه تان تمرکز کنید. اصل جایگزینی که قبلاً شرح داده شده است، می تواند کمک خوبی برایتان باشد.

کمبود داشتن و احساس کمبود داشتن دو مقوله جداگانه است. باید بدانید که نقص جسمی و یا ایرادات عرفی باعث کمبود در روح شما نیستند و مثال های زیادی وجود دارند که زنانی با وجود محدودیت های بسیار زیاد در زندگی از افرادی که به اندازه آن ها محدود نبوده اند، بهتر و شادتر زندگی کرده اند. احساس کمبود یعنی این که دائم، خودتان یا اطرافیانتان تلقین کنند که شما کمتر از دیگرانید و فرصت هایی را که آن ها دارند شما ندارید!

احساس کمبود سم موفقیت است.

اگر در خودتان احساس کمبود نداشته باشید، قدرتمند ترین موانع دنیا هم نمی توانند مانع حرکت و تعالی شما باشند. ترس هایی که همه در زندگی دارند،

این که چه می شود؟

چه می گویند؟

چه باید کرد؟

همه و همه مانع زندگی سالم و شاد و الهی شما هستند.

اصول زندگی تان را بر پایه ی ترس ها و حرف دیگران نسازید، شما انسانی هستید که باید جانشین خداوند بر روی زمین باشید، فارغ از اسم ها و عنوان ها و زن و مرد بودن. چه مقام و اعتباری بالاتر از این؟

اگر تا به حال در زندگی اشتباهاتی هم داشته اید باید بدانید که تا وقتی نفس می کشید فرصت جبران هست، همه ی زندگی آن چیزی نیست که همه ی مردم فکر می کنند. خودتان را درگیر اشتباهات گذشته نکنید، اجازه ندهید بند های اشتباهاتتان همیشه اسیرتان کنند. بند ها را پاره کنید!

در اکثر موارد ارزش های واقعی الهی با ارزش های عرفی اشتباه جایگزین شده اند.

شما هیچ چیزی از دیگران کم ندارید چون خدایی دارید که اراده اش فوق تمام اراده هاست و اگر اراده کنند همه چیز ممکن است، حتی اگر به نظر همه رویایی باشد!

بگذارید فکر کنند شما رویایی هستید. معجزه امکان دارد. ایمان داشته باشید به خدایی که اراده ها را در هم می شکنند و هیچ نیرو و اراده ای جز برای او معنایی ندارد.

پایان شیرین است، رفقا!

خدای خوبی داریم...

ازدواج کرده اید؟

خوشبخت باشید!

بعداً با شما حرف دارم ولی این یادداشت برای شما نیست.

ازدواج نکردید و می خواهید تا وقتی موهایتان به رنگ دندان های سفیدتان شود، منتظر شاهزاده معروف باشید؟

شاهزاده فعلاً گرفتار است، طول می کشد تا بیاید. تا وقتی برسد عمرت را هدر نده که منتظرش باشی!

در این مدت کارهای زیادی هست که باید انجامشان بدهی دختر جان!

ازدواج نکردید و منتظر شاهزاده هم نیستید؟

ادامه مطلب برای شماست...

اولین نکته در زندگی دختران مجرد این هست که باید قبول کرد ازدواج یک اتفاق هست و برای هرکس زمانی دارد و دیر و زود هم نمی شود. این که اطرافیان شما ازدواج می کنند و شما هنوز مجردید چیزی از ارزش شما کم نمی کند؛ زیرا باید قبول کرد اتفاق افتادن یا نیفتادن ازدواج دست خداوند قادر متعال است و ربطی به بنده ها ندارد. خیلی آدم های با جایگاه خیلی بدتر از ما ازدواج کرده اند و خوشبخت هم شده اند، پس ناامیدی معنایی ندارد.

البته در این نوشته اصلاً قصد ندارم شما دخترهای عزیز را به عقب انداختن ازدواج تشویق کنم بلکه به نظر من با اولین موردی که حداقل ملاک های ذهنی شما را دارد ازدواج کنید و در ازدواج به دنبال رضایت صد در صدی نباشید. چنین ازدواجی در کل تاریخ بشریت یک مورد بوده (ازدواج پدرمان حضرت علی علیه السلام و مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) و احتمال تکرارش بسیار ضعیف است.

در مورد شرایط فعلی که در آن هستیم حرف بزنیم.

من الان مجردم و می خواهم عفیفانه زندگی کنم، به دور از هرگونه رابطه خاص با مردان نامحرم. در حال حاضر خواستگاری هم نیست که جدی بشود رویش فکر کرد. چه باید بکنم؟

آیا درست است که شور و نشاط جوانی ام و تمام انرژی ای را که الان دارم کنار بگذارم برای زمانی که ازدواج کردم و تمام وقتم را منتظر ازدواج باشم و از تمام برنامه های زندگی و آدم بودنم عقب بمانم صرفاً به دلیل این که منتظرم؟

هر آدم منصفی می پذیرد که این کار نه تنها درست نیست بلکه کاملاً غیر منطقی و غیر عقلانی است. اصلاً شاید در تقدیر بعضی از ما ازدواج نباشد. آن وقت نیروی جوانیمان را کاملاً بدون دلیل از دست داده ایم. باید بدانیم که عمرمان بزرگترین سرمایه زندگی مان است و با آن از هر ثروتمندی برتریم. از دست دادن ثروت جوانی، کفران نعمتی است که باید در قیامت پاسخگوی آن باشیم.

حال در این شرایط چه باید کرد؟

اولین توصیه ام این است که لیستی از کارهای عقب مانده ای که در ذهن دارید، بنویسید. مثلاً ممکن است عاشق خوشنویسی باشید و تا به حال فرصت نکرده اید- یا فرصتش را به خودتان نداده اید- دنبالش بروید، یا یک رشته ی ورزشی یا خیاطی. به طور کلی هر کاری که همیشه مایل به انجامش بوده اید و جریان پر هیاهوی زندگی فرصت انجامش را به شما نداده است. الان زمانی است که باید به خودتان فرصت زندگی بدهید. فراموش نکنید این اصل مهم را که اگر در زمان مجردی نتوانید از زندگیتان لذت ببرید وقتی متأهل شدید نمی توانید کس دیگری را خوشبخت کنید. اصلی که باید در زندگی مجردانه ی فعلیتان به عنوان یکی از ارکان مهم تلقی شود، اصل جایگزینی است، به این معنی که به جای تمرکز بر نکات سیاه و تاریک زندگی، به مسائل شاد و مورد علاقه خود بپردازید و از این طریق به زندگی تان پویایی تزریق کنید. در حقیقت خودتان، خوشی را جایگزین تلخی کنید.

اصل جایگزینی در زندگی دخترهای مجرد اهمیتی به اندازه اصل گذشت در زندگی متأهلانه دارد.

در دنیای یک دختر، باید شادی و آرامش موج بزند. دختر دریای خانواده است و اعضای خانواده باید آرامششان را از دختر شاد و فعال خانه بگیرند. محبت کردن به اطرافیانتان، خرید کردن، آرایش و زیبایی ظاهرتان، پختن غذایی که دوست دارید و ... همه و همه به آرامش زندگی شما و خانواده تان کمک می کنند. هیچ فردی به اندازه یک دختر شاد نمی تواند از زندگی و خودش لذت ببرد. آرامش از درون جنس زن می جوشد. خوب است در درونمان به دنبالش باشیم. هیاهوی بیرون ما را آشفته تر می کند.

به احساساتتان اهمیت بدهید. گاهی بلند بخندید. بپذیرید که بعضی وقت ها نیاز دارید گریه کنید. یک دختر باید دوست داشته شود. به عزیزانتان بگویید دوستشان دارید و به آن ها گوشزد کنید که نیاز دارید ستایش و دوست داشته شوید.

راهی که خودم برای آرام شدن زندگیم انتخاب کردم و به شما هم توصیه می کنم، حفظ قرآن است. حفظ قرآن زندگی من را تکان داد و احتمالاً همه زندگی ام را مدیون آن لحظه ای خواهم بود که گفتم می خواهم به کلاس حفظ قرآن بروم.

شاهزاده در راه است.

این گونه منتظر او بودن به با نشاط بودنتان کمک می کند. او ملکه ی اخمالو نمی خواهد.

شاد باشید!

تو پست قبلی چند نمونه از مصداق های مواظبت جسمی رو گفتم بهت... اینجا می خوام یکم حواست به روحت باشه...

ببین تو یه زنی... با تمام لطافت و ظرافت های روحی یک زن... که خدا در تو به ودیعه گذاشته... تو وظیفه داری از این ودیعه ی الهی مراقبت کنی... چون این روح قراره کمکت کنه تا منبع آرامش و امنیت یه خونواده بشی؛ این روح قراره کمکت کنه سایه ی محبت بشی برای فرزندای گلت و ملجأ عاطفی بشی برای همسرت؛ این روح قراره بهت قدرت بده تا بتونی «انسان» تربیت کنی، تا بتونی جامعه رو رشد بدی... این روح اگه سالم نباشه، نمی تونه از پس این همه مسئولیت مهم بربیاد... چرا که گاهی زندگی اینقد ناهمواری های تندی پیدا می کنه که ممکنه کم بیاری...

برای مواظبت از لطافت این روح علاوه بر همه ی مواقبت هایی که هر انسانی فارغ از جنسیتش- باید از روحش انجام بده، باید مواظب باشی به خاطر جنسیتت بعضی از اشتباه های رایج دنیای امروز رو انجام ندی:

مواظب باش تا می تونی در فضاها و میدان های انسانی خشن قرار نگیری... یادت باشه بعضی از فضاها یه سری خشونت ها رو برای روح انسان عادی می کنن... مث میدان جرم و جنایت، میدان جنگ، میدان اسارت و ... زنی که پلیس می شه، دقیقاً خودشو در معرض فضایی قرار میده که هر نوع جنایتی برای روحش عادی میشه... زنی که پزشک قانونی می شه، دائماً با صحنه های هولناک مواجه می شه که هر کدومشون می تونه کم کم روح لطیف یک زن رو خدشه دار کنه... زنی که مستقیم پا به عرصه ی جنگ و اسارت می ذاره، کشتن و کشته شدن، شکنجه کردن و شکنجه شدن کاملاً براش عادی میشه... یه همچین زنی دیگه از لطافت روح زنانگی ش چیزی باقی نمی مونه... خیلی باید مواظب بود... این عرصه ها، حتی روح مردها رو هم داغون می کنه چه برسه به روح لطیف و شفاف زن ها... دقت کردی چرا خداوند جنگ و جهاد رو برای خانم ها واجب نکرده؟! گاهی صحنه هایی در این میدان ها به وجود میاد که می تونه برای همیشه روح یک زن رو مچاله کنه... و البته مردهای یک جامعه ی سالم هم باید مواظب بانوان باشن تا گذرشون به این عرصه ها نیفته...

مواظب باش ذهن و روحتو به داستان ها، رمان ها و فیلم های هولناک و خشن و ترسناک نسپری... وقتی یه رمان خشن می خونی که سراسر خون و جنایت و اعمال ناپسنده، روحت کم کم براش عادی میشه... دیگه از این صحنه ها چندشش نمی شه، دیگه ازشون نمی ترسه، دیگه باهاش کنار میاد... و این خیلی بده... این برای یک زن خیلی خیلی بده... وقتی یه فیلم ترسناک نگاه می کنی، دستی دستی داری روح خودتو ضعیف می کنی... روحی که قراره تمام تکیه گاه فرزندان باشه، روحی که قراره بچه هاتو شجاع و قوی بار بیاره... یه همچین وظیفه ای، می طلبه که روحت قدرتمند و شجاع باشه... چرا خودت با خودت کاری می کنی که روحت ضعیف و ترسو بشه و ذهنت وارد اوهام و خیال های منفی و ترس های بی خود بشه و با تجسم صحنه های خشن، لطافت روحت کم بشه؟

مواظب باش تا می تونی وارد شغل های مردونه نشی... شغل های سنگین و سخت مردونه، روحت رو خشن و سخت می کنه... از تو یه مرد می سازه... و اینجوری بعد از چند سال چشماتو باز می کنی و می بینی که از خودت کیلومترها فاصله گرفتی... ببین تو رو خدا اینقد به تمجید و تعریف احمقانه ی این و اون نگاه نکن... متأسفانه چندین قرنه که تمام جامعه(از پدر و مادر گرفته تا خواهر و برادر و معلّم و مشاور کنکور و صدا و سیما و دوست و آشنا و رئیس و همکار و هم کلاسی و برنامه ی ماه عسل حتی!) آگاهانه یا ناخودآگاه دست به دست هم دادن که از تو یه مرد بسازن! مرد بودن برتری نیست؛ نمی دونم چرا ما زن ها حواسمون نیس که در دلِ تلاش برای مرد بودن، یه جور خودکم بینی از زن بودن خودمون، نهفته شده... چرا حواسمون نیس که باور به ایراد و نقص در زن بودن، یه باور غلطه؟ خیلی وقتا هم ظاهراً از زن بودن و زن ها و حقوق زن دفاع می کنیما، ولی تهِ حرفامون رو که عصاره شو بکشیم بیرون، می بینیم یه جور باور به یک نقص توهمی تو همین دفاع کردن هامون خوابیده! وقتی می خواییم ثابت کنیم قوی هستیم، می ریم به سمت مرد شدن! کی گفته مردها قوی ترن؟! وقتی می خواییم اثبات کنیم ماهریم، می ریم سراغ کارها و شغل های مردونه! کی گفته مردها ماهرترن؟! اینا فریب بزرگیه که قرن ها تو گوش زن ها خوندن... وگرنه واقعیت اینه که قوی ترین مرد، مردترین شونه و قوی ترین زن، زن ترینشون... فعلاً نمی خوام بیش از این به تفکرات کثیف فمنیستی بپردازم ولی می خوام بگم مواظب باش تحت لوای این نصیحت ها و جو به وجود اومده در جامعه، سراغ شغل های مردونه نری... شغل های مردونه، شغل های سنگین و طاقت فرسا، شغل های خسته کننده، شغل هایی که توش دائماً با مردها سر و کار داری، شغل هایی که دائماً از خونه و خانواده دورت می کنه، شغل هایی که روتین و ماشینی ان و توش از خلاقیت و ظرافت و هنر زنانه خبری نیس، این شغل ها برای روحت خطرناکن... روحت رو از اون لطافت میندازن و چروکش می کنن... روحت رو زُمخت و زبر می کنن و زن بودنت رو از یادت می برن... بماند که این وسط مشکلات دیگه ای هم برات پیش میاد که تو اخلاقت نمایان میشه... مثلاً وقتی یه جایی کار می کنی که زیادی با مردها سر و کار داری، اولاً رفتار و روحیه ت میشه مث مردها و این خیلی مضره برای یک زن و در خانواده براش مشکلاتی ایجاد خواهد کرد... ثانیاً برخورد با مردها، دیگه برات عادی میشه... حجب و حیات کم کم کنار می ره و یادت میره یک خانمی... یادت میره باید در مقابله با مردهای نامحرم دور از دسترس و رازآلود باشی و در مقابله با مردهای محرم، ناز و آرامش گر و خانومانه برخورد کنی... چون سر این جور کارها و شغل ها، هیچ کدومش رو نمی تونی اجرا کنی!

مواظب شرایط و ساعات کارکردنت باش... بعضی شغل ها ظاهراً اصن مردانه نیستن... اصن محیط کارشون خشن نیس... اصن حتی با مردها شاید خیلی سر و کار نداشته باشی... ولی وقتی فشار کاری ت میره بالا، وقتی زمان زیادی رو سر کار هستی و دائم در معرض استرس کار قرار می گیری، وقتی تو جاهای شلوغ با آدمای مختلف سر و کله می زنی و یا وقتی از صبح زود تا غروب سر کار باشی، روحت عصبی می شه... آرامش و لطافتش رو از دست میده... زود رنج می شی... عصبی می شی... کم تحمّل می شی... (و تمام این کم تحمّلی ها و عصبی شدن ها رو سر همسر و بچه هات خالی می کنی)... آرامش روانی ت رو به مرور از دست میدی... (بماند که این استرس ها روی هورمون هات هم تاثیر می ذارن و مضرات جسمی بر تو وارد خواهند کرد که بسیاری از این مضرات، مختص جسم و اندام های خانم هاست)... زنی که خودش آرامش نداشته باشه، چجوری می تونه ملجأ عاطفی بشه برا خانواده ش؟ چطوری می تونه مسئولیت مهم "لتسکنوا الیها" رو در قبال همسرش انجام بده؟ دقت کردی چرا خدا وظیفه ی کار کردن و پول در آوردن رو نذاشته بر عهده ی زن ها؟ و خواسته کار کردن براشون تفنّنی و تفریحی باشه؟ و دقت کردی یه عده چقد عامدانه و مغرضانه سعی دارن از این قضیه برداشت های منفی بکنن علیه حقوق زن؟!

مواظب باش کارت طوری نباشه که مافوقت (مافوقی که مستقیم باید بهش جواب پس بدی) یه مرد باشه... کرامت یک زن اقتضا می کنه که هیچ مرد نامحرمی بهش دستور نده، بهش زور نگه، تحقیرش نکنه، سرش داد نکشه، عتاب و تنبیه ش نکنه و خلاصه بهش مسلّط نباشه... نمی گم هر وقت هر جا کار کنی که مافوقت یه مَرده، پس قطعاً این اتفاق ها خواهد افتاد... نه اصلاً... اتفاقاً مردهای محترم و متشخّص زیادی رو دیدم که با خانم های زیردستشون (حتی در مواقعی که کم کاری و اشتباهی می کنن) بسیار جوانمردانه، بامحبّت و محترمانه برخورد می کنن ولی خب باید بگم متأسفانه هنوز پیدا میشن مردهایی که شیوه برخورد با خانم ها و حفظ کرامت شون رو بلد نیستن و تعدادشون هم کم نیس!... به خاطر همین وقتی که تو میشی زیردستشون، با اعمال و رفتارشون روحت رو جریحه دار خواهند کرد و اگه بخوای در برابرشون تسلیم باشی، روحت له می شه و ناخودآگاه عقده شونو سر خانواده ت (به ویژه همسرت) خالی می کنی... تو حق نداری کرامت و عزت زنانه تو دست کم بگیری و وظیفه داری حسابی ازش مراقبت کنی... این مسئله هم در مورد کار کردن با رئیس یا مافوق های مرد صدق می کنه، هم در مورد فعّالیت کردن در هر محیط مردونه ای که عزت و کرامتت به خوبی حفظ نشه و در خطر باشه...

مواظب باش تو زندگی ت زیادی درگیر پول و مسائل اقتصادی نشی... سر و کله زدن با مسائل و مشکلات اقتصادی، روح لطیف زن ها رو زُمخت و مردونه می کنه... خانمی که زیادی بیفته تو مسائل اقتصادی و مالی، کم کم یادش میره از جزئیات زندگی و چیزای شادی بخش کوچولو لذت ببره... کم کم روح زندگی ش مادی میشه... در مورد هر چیزی اول قیمت مادی ش رو در نظر می گیره و ابعاد دیگه شو نمی بینه... کم کم یادش میره با چیزای ساده و زیبا خوش بگذرونه... چیزی که دقیقاً یه خصوصیت زنانه ست... و موجب میشه یه زن با کوچیک ترین و معمولی ترین چیزای زندگی هم بتونه آرامش فراهم کنه برا خانواده ش، به خصوص برای بچه هاش...

خلاصه نکات زیادی هست که شاید اینجا یه دهمش رو هم نگفته باشم (تا همینجاشم این پست خیلی طولانی شد! ببخشید) و قطعاً خودت اگه حقیقت وجود خودت رو قاضی کنی و به فطرتت رجوع کنی، می تونی نکات خیلی مهم تر و بیشتری رو استخراج کنی(لطفاً این کارو بکن و تو گفتگوها برامون بنوبس)... نکاتی که رعایت اون ها می تونه کمک کنه خودمون باشیم و از زن بودن مون لذّت ببریم و به وظایف زن بودنمون به تمام و کمال بپردازیم... نکاتی که با دونستن شون، هم خودمون رعایتشون می کنیم و هم اطرافیانمون (به ویژه آقایون) رو موظف می کنیم که در مورد ما اون نکات رو رعایت کنن...

*یه نکته ی خیلی مهم رو لازمه در مورد این پست و پست قبل ذکر کنم و اونم اینه که این نکات رو برای شما خواهرای عزیزم نوشتم که در زندگی معمولی تون، حواستون بهش باشه و مث خیلی ها، خودتون و دختراتونو دستی دستی دچار بسیاری از مشکلات جسمی و روحی نکنید... وگرنه بدیهیه که گاهی عرصه ی زندگی چنان تنگ میشه بر یک زن که دیگه مجبوره خودشو درگیر بسیاری از استهلاک های جسمی و روحی گفته شده در این دو تا پست اخیر، قرار بده و چاره ی دیگه ای نداره... مث بسیاری از بانوان محترم سرپرست خانوار، بسیاری از زنان مظلوم و بی گناه آواره در جنگ ها و اردوگاه های اسارت، بسیاری از دخترکان یتیم و بی نوای زاغه نشین، بسیاری از زنان بی خانمان آواره شده پس از حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و آتش سوزی های منطقه ای و ... این نکته رو گفتم تا خواننده های عزیز یه وقت انگ بی دردی و بی درکی نزنن به بنده... مخاطب باید عاقل باشه که البته مخاطب های این وبلاگ هستن...ان شاءالله

یه خانم خوب باید همیشه مواظب خودش باشه... این خیییییییلی مهمه... اما نمی دونم چرا ما خانم ها خیلی وقتا این اصل مهم زندگی رو یادمون میره... و وقتی که خودمون، این چیز مهم رو یادمون بره، بدیهیه که اطرافیانمون -به خصوص مردها- دیگه اصلاً به این اصل مهم توجه نمی کنن و ناخودآگاه فشارهایی رو بهمون تحمیل می کنن... باید حواسمون به این مراقبت ها باشه... این مراقبت ها هم جسمیه هم روحی...

باید اینو بدونی که تو وظیفه داری همیشه تو زندگی ت حواست به پوستت، موهات، مژه ها و ابروهات، لب هات، ناخن هات، اندامت، کمرت و دست هات باشه... خداوند زن رو مظهر جمال خودش قرار داده، و بهترین روش شکرگزاری از هر نعمتی، اینه که مواظبش باشیم و به بهترین شکل ازش استفاده کنیم... پس تو به عنوان یه خانم وظیفه داری که مواظب زیبایی و سلامت جسمت باشی...

وقت هایی که می خوای تو خونه شستشو انجام بدی، حتماً از دستکش استفاده کن و شب ها قبل از خواب همیشه از کرم مرطوب کننده برای دست هات استفاده کن...

از لوازم آرایشی محتاطانه استفاده کن... وقتی دائم به ابروهات مداد می کشی و به مژه هات ریمل می زنی، حواست هست که ریزش زودهنگام پیدا می کنن؟!! اگه همینجور پیش بره، به زودی مجبور میشی(نه از روی میل بلکه از روی ناچاری) همیشه از لوازم آرایشی استفاده کنی تا آسیب های رسیده به مژه ها و ابروهاتو در ظاهر جبران کنی...

مواظب ناخن هات باش... کارهایی باهاش انجام نده که موجب بشه دائماً بشکنن... ناخن های یه خانم باید همیشه تمیز، زیبا و متناسب باشه...

از شامپوهای خوب و مناسب استفاده کن... حواست باشه موهای زن یکی از اصلی ترین زینت های خدادادیِ اونه... مواظب باش از لوازم گرمازا (مث سشوار و اتوی مو و بابلیس و ...) و مواد شیمیایی زیبایی بخش(مث واکس، تافت، رنگ های دائمی و موقت و ...) ، اونقد استفاده نکنی که به موهات آسیب بزنه... باور کن رنگ موهای خودت، بهترین رنگ دنیا رو دارن برای ترکیب صورت خودت... درسته گاهی تنوع لازمه ولی این تنوع رو الزاماً که نباید تو رنگ کردن های دائمی موهات با مواد شیمیایی اعمال کنی، مگه نه؟

وقتایی که می خوای بری بیرون، حتماً از کرم های ضدآفتاب استفاده کن حتی وقتایی که هوا ابریه... پوست صورت تو یکی از مهم ترین امانت های الهیه بهت... سعی کن هیچ وقت اینقد عجله نداشته باشی که وقت نکنی از کرم صدآفتاب استفاده کنی...در روزایی که قرار نیس از خونه بری بیرون، یه برنامه درست و حسابی بچین برای تغذیه پوستت با ماسک های طبیعی... به خصوص برای ماهایی که تو شهرهای آلوده زندگی می کنیم، شستشوی دائمی صورت و استفاده از ماسک های طبیعی خیلی خیلی لازمه...

برای پیرایش صورتت هم حواست باشه که هر پوستی فقط با یکی دوتا از روش های پیرایشی (بند انداختن، تیغ زدن، اپیلاسیون، موم انداختن و ...) سازگاره... و تو باید اون بهترین روش رو برا پوست خودت تشخیص بدی... وقتی فهمیدی یکی از روش های بالا به پوستت نمی سازه و ممکنه بهش آسیب بزنه، حق نداری انجامش بدی حتی اگه معروف ترین آرایشگر شهرتون، بخواد بهت بقبولونه که این روش الان رو بورسه!

مواظب چشمای قشنگت باش... نمی دونم چه اصراری داری حتماً از لنزهای رنگی استفاده کنی... باور کن چشم های خودت قشنگ ترین رنگی رو دارن که قرار بود داشته باشن... قطعاً خدا تو رو در بهترین ترکیب و تناسب رنگ و ابعاد آفریده...وقتی از لنز استفاده می کنی، دائماً چشم های ظریف و زیباتو که یکی از حساس ترین اعضای بدن هستن، در معرض دائم آلودگی قرار می دی... حیف نیس واقعاً؟

مواظب اندامت باش... حواست به خوردن هات باشه... موقع خوردن، سعی کن نه تلویزیون نگاه کنی نه مباحثه ی جدی با کسی داشته باشی... چون وقتی که موقع خوردن مغز حواسش پرت می شه، نه می فهمه داری چی می خوری، نه می فهمه داری چقد می خوری و نه می فهمه داری چجوری می خوری! سعی کن درست و به اندازه غذا بخوری تا مجبور نشی برای متناسب شدن به این دکتر تغذیه و اون مشاور لاغری مراجعه کنی و از قرص های لاغری استفاده کنی... می دونی این قرص ها چقددددددددد خطرناکن؟! برای خوش اندام بودن، هم مواظب خوردنت باش هم یادت باشه باید تحرک داشته باشی... باید اهل ورزش باشی... نباید بذاری بی تحرکی اندامت رو از ریخت بندازه... تو وظیفه داری مواظب زیبایی اندامت باشی... البته ورزش کردن و تحرک صحیح روزانه فواید خیلی خیلی مهم تری هم داره... تو باید بدنی سالم داشته باشی... یادت باشه که خانم ها خیلی بیشتر از آقایون به پوکی استخوان دچار می شن... باید غذا و تحرّکت رو طوری تنظیم کنی که احتمال این بیماری به کمترین مقدار خودش برسه... بسیاری از بیماری های مخصوص زنان ناشی از بی تحرّکی های دنیای امروزه... حواست باشه که تو وظیفه داری همه جوره مواظب زنانگی ت باشی... به نظر من هر آدمی باید تو زندگی ش یه ورزش مخصوص به خودش داشته باشه و برای خانم ها هم این قضیه طبیعتاً صدق می کنه... پیشنهاد من اینه که هر ورزشی رو انتخاب می کنی، حتماً کنارش شنا باشه... شنا هم به صحیح ترین و راحت ترین شکل، آدم رو خوش اندام می کنه و هم همه ی اعضای بدن رو به تحرّک صحیح وادار می کنه و از بروز خیلی از مشکلات دوران میان سالی و پیری در خانم ها جلوگیری می کنه... پیاده روی تند هم یکی دیگه از تحرّک های مفید و قدرتبخش و متناسب کننده برای ما خانم ها محسوب می شه...

حواست به کمرت باشه... ببین می دونم خیلی اصرار داری بگی قوی هستی... می دونم خیلی حال می کنی حال مردها رو بگیری و چش همه رو در بیاری!! می دونم خیلی کیف داره همه بگن فلان دختره کم نمیاره و مستقله و به کسی نیاز نداره... اما ببین... بذار بهت خیلی رک بگم... تو حق نداری هر چیزیو بلند کنی... به ازای هر چیز سنگینی که بلند می کنی، به کمر ظریفت آسیب وارد می شه... و این آسیب ها در آینده به شدت برات آزار دهنده و مضر خواهند بود... به خصوص در دوره های خاصی از زندگی زنانه که مهم ترینشون دوره ی بارداری و موقع زایمانه... یادت باشه برای مادر شدن، جسمت باید خییییییییلی قوی باشه... خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی... خواهش می کنم از همین حالا مواظب باش چیزای سنگین بلند نکنی... مطمئن باش چیزی ازت کم نمی شه اگه برای جابجایی اجسام سنگین از یه مرد کمک بگیری... یه مرد مهربون و جوانمرد، هیچ وقت از کمک کردن به یه خانم در این مواقع، ناراحت نمیشه و اونو تمسخر نمی کنه... اینو بفهم و قبول کن که تو وظیفه داری مواظب کمر و استخوان بندی ظریفت باشی... البته اگه هم مجبور شدی احیاناً چیزی بلند کنی، از شیوه های درست برای بلند کردن اجسام سنگین استفاده کن...به طوری که کمترین فشار به کمرت بیاد... ولی بازم می گم... کمر خانم ها خیلی خیلی خیلی بیشتر از آقایون به مواظبت نیاز داره... متاسفانه گاهی شاهدم دخترای جوون حتی در روزهای قاعدگی شون هم –که کمر به خودیِ خود حسابی درد می کنه و ضعیف می شه- دست از قُدبازی بر نمی دارن و دائماً اجسام سنگین جابجا می کنن... 

حالا بلند کردن اجسام سنگین هیچی! من موندم تو چه اصراری داری هر روز هر روز کفش پاشنه بلند بپوشی!!! بابا جان، کفش پاشنه بلند برای مجالس و عروسی هاست نه برای بازار رفتن و قدم زدن و پیاده روی کردن و دانشگاه رفتن و سر کار رفتن... واقعاً گاهی تعجب می کنم از این که بعضی از خانم ها به همین راحتی دستی دستی پدرِ کمرشونو در میارن!

خلاصه این همه مصداق آوردم که بگم باید خیلی مواظب زیبایی و سلامت و ظرافت جسمت باشی... تو مثل یک گل زیبا و ظریف هستی... اینو من نمی گم اینو پیامبر خوبی ها (ص) گفته... از یه شاخه گل، آیا برای کارهای سنگین و خشن  استفاده می کنن؟؟!! متاسفانه گاهی مشاهده می کنیم که خانواده ها هم فشار کارهای سنگین و سخت و خشن رو بر خانم ها وارد می کنن و براشون مهم نیس که یه خانم نباید بعضی از کارهای سنگین رو انجام بده... اما یادت باشه این تویی که قبل از هر کس باید مواظب خودت باشی... اگه خودت حواست به سلامتی جسمت باشه و واقعاً برات در اولویت و اهمیت قرار بگیره، بقیه هم مجبور می شن برای سلامتی ت اهمیت قائل بشن...

پس حسابی مواظب جسمت –که امانت بزرگ الهی برات محسوب میشه- باش خواهر گلم...

دیدین بعضی از دخترا هیچ جوره خودشون رو به زحمت نمی اندازن و به این دلخوشند که توی خونه ی پدر دست به سیاه و سفید نمی زنن، و چقدر هم که ناز نازی هستند این دخمل گُلای بیست و چند ساله! 

 

بعد اون وقت همین دختر خانومِ خودخفن پندارکلی خوشحاله که فُلان مدرکِ تحصیلی رو داره و فُلان جا درس خونده و... بعدتر همین دخترخانومِ نازنینی که اوصاف و افتخاراتش ذکر شد، یک ذره در خودش احساس مسئولیت نکرده و وجدانش تیر نکشیده که ای دل غافل! این مامانِ بنده خدا خدمتکارِ اختصاصی من نیست که هر روز از سر لطف و رحمت و عشقش به من و خانواده، یه مدل غذا می پزه و من هم در کمال بی انصافی هر مدل غُری که دستم میرسه به غذاش میزنم!  kolobok

بابای مهربون خادم من که نیست که فقط وقتی جیبم ته کشیده باشه، یادش می افتم.

این وسط تهِ تهِ هنر من چی بوده؟ اینکه فلان مدرکِ خفن رو از فلان جایِ خفن گرفتم و فلان مقام دهن پر کن رو از فلان جشنواره ی با کلاس گرفتم و فلان و چنان؛ یعنی هرکاری هم کردم برای خودم کردم! کلی هم منتش رو به دوش خانواده گذاشتم که بروید کیف بنمایید که من چنین افتخاراتی رو براتون به دست آوردم. 

غافل از این که این خانواده ی محترم بودند که بار شما رو به دوش کشیدند تا شما با فراغ بال پلَلِ1 ترقی رو طی بنمایید.

 این همه سال مامان بنده خدا پخت و شست و گذاشت جلوی روی ما، یه بارم ما بار زحمتی از دوش ایشون برنداریم یعنی! اینکه مستدل ترین دلیلت برای نشُستن قاشق و بشقابی که توش غذا میل کردی، امتحان الکترونیکت باشه، بی مسئولیتی و بارِ خود به دوش دیگری انداختن نیست اسمش؟

اینکه وقتی که درس نداری هم به عنوان زمان استراحت و آزادیت باز دست به سیاه و سفید نمی زنی رو ازدیادِ «رو» و بی انصافی تلقی نمی کنی؟احساس نمی کنی خوش به حالت شده که کسانی هستند که بارت رو به دوش می گیرند و بسیاری از ادله ات برای این کمک نکردن ها به مثابه ی لالایی ایه که درِ گوشِ وجدان گرامی اَت می خوانی که مبادا خواب از چشمش بپره و دردش بگیره از این وضع؟

اگرچه بسیاری از این رفتارهای ناشایستی که فرزندان نشون می دن در مسئولیت پذیری، و تقسیم وظایف، دسته گُل تربیت لوس پرورانه ی والدینه، و بخشیش هم پیرو این قانونه که لطف بسیار مساوی است با طلبکار شدنِ کسی که مورد لطف قرار می گیرد از لطف کننده. اما حالا که دیگه قد خود والدین بزرگ شده انصاف بده، این بی مسئولیتی و بی انصافی نیست؟ خدایی بی مسئولیتی نیست یه دختر توی خونه دست به کارِ خونه نزنه و به مادرش کمک نکنه درحالی که این خانواده هر کدوم به نوعی کمک حالِ دختر خانوم هستن!

عید بیاد و بگذره و خونه تکونی ها رو مادر تنهایی انجام بده و شما یه دستمال نکشی کمک ایشون؟ یه جاروی خشک و خالی هم نزنی؟

 مهمونا بیان و برن و مهمونی تمام بشه و شما یه چایی نریخته باشی در کمک به مادر؟ http://www.pic4ever.com/images/mornincoffee.gif

نمی دونم خوابگاه زندگی کردی یانه! خوابگاهیا می دونن که همچین دخترای بی هنر و بی مسئولیتی چقدر مایه ی آزار هم اتاقی ها هستند. خب پاشو با اطرافیانت تقسیم وظایف بکن.

اگر توی خوابگاه هستی یه بارم شما برو غذای سنتی شهرتون رو درست کن براشون؛ برای یک بارم که شده شما چایی دم کن. باور کن کلی ذوق می کنن و خوشحال می شن.

اگر توی خونه هستی، برای یک بار هم که شده شما ناهار رو به عهده بگیر. شما جارو کردن رو به عهده بگیر. طعم خدمت به عزیزانت رو بچش، لذت خدمت به کسانی رو که برات ارزش قائلن و بی مزد و منت بهت کمک می کنند تجربه کن.

اگر امروز توی خونه ی پدرت کنار اعضای خانواده ت، یا توی خوابگاه کنار هم اتاقی هات نتونستی احساس مسئولیت رو تجربه کنی بعیده بتونی توی زندگی آینده ی فردی و اجتماعی و خانوادگیت هم این احساس رو تجربه کنی. پس همین الآن تا دیر نشده سهم خودت رو از زندگی خانوادگیت به عهده بگیر و سعی کن بارت رو به دوش کسی نندازی؛ چون پیامبر اکرم فرموده: «ملعون من القی کله علی الناس» مشمول لعنت خدا است آن کسی که سنگینی کار خودش را روی دوش دیگران بیندازد.

پاشو از همین امروز تمرین کن مسئولیت پذیری رو . باور کن با یه برنامه ی درست و یه فکر خوب می تونی در عین مشغله های درسی و کاری بار زندگیت رو هم از دوش دیگران برداری، و حتی به دیگران کمک هم بکنی.

 

11. پله های ترقی

2. آقایون توجه بفرمایند!

از آنجاییکه بحث در مسیر دختر بودن هست و سعی بر نوشتن برای خانومهاست شما مخاطب قرار گرفته نشدید! وگرنه هرچی راجع به دخترا گفته شد، چندین برابرش متوجه احوال شما بزرگواران هم هست، ضمن اینکه شما قراره بشوید ستون یک خانواده در آینده و این خودش نشون دهنده ی اهمیت بسیار مسئولیت پذیری برای شما هست. پس اینجا خودتون وجدانتون رو قاضی بفرمایید که هر تلنگری به خانوما لازم باشه یک تذکر هم متناسب با نقش شما در زندگی نصیب شماست که خودتون زحمتش رو بکشید ان شاء الله، وگمان نفرمایید فقط خانومای لوس وجود دارند؛ ای بسا برادران لوس که روی خانوم ها را سفید بنموده اند . بعله

3. توجه شما را به این مطلب جلب میکنم که به قلم یکی از برادران نوشته شده.