در مسیرِ زن بودن

استراتژیک ترین مسئولیت

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ب.ظ

به یقین می شه گفت مسئولیتِ خانه داری، که به دید خیلی ها اصلا کارِ خاصی نیست، مهم ترین مسئولیت تویِ دنیاست.1 قاعدتاً مهم ترین مسئولیت رو به دوش مهم ترین فرد می گذارند؛ و زن دقیقاً همون مهم ترین فرده برای این مهم ترین مسئولیت. و چقدر اندک اند زنانی که به خوبی این مسئولیت رو درک می کنند! و چقدر اندک ترند زنانی که به خوبی از پس این مسئولیت بر می آن!

این خانه داری ای که ازش حرف می زنم، نه فقط به معنی پخت و پز و شست و شو و رفت و روبه! حتی نه فقط به معنی اینه که از صبح بعد از نماز صبح بیدار باشی و یکی یکی بچه ها و آقای خونه رو راهی کنی، و تا قبل از اینکه برگردن ناهاری بپزی و بساط صبحانه رو جمع کنی و بوی قرمه سبزی و قیمه و ته چینت تا چند کوچه اونطرف تر راه بیافته2 و این صحبتا!

حتی فقط به این معنی نیست که بیشترِ وقتت رو بذاری برای خانواده ت و وقت نداشته باشی، زمانی رو به خودت اختصاص بدی، برای دو کلمه درس و مطالعه، و یا یکی دو تا کارِ دلخواهِ خودت رو انجام بدی، از هزارتا کارِ مورد علاقه یِ خودت، که مدتهاست بعد از ازدواج و بچه دار شدنت براشون وقت کافی نداری!

خانه داری یعنی حالا که تو داری وقت و انرژی و جوانی و عمر و جانت رو وقف یک عده از بندگان خدا می کنی؛ وقت و عمر و سلامتی و جوانی ای که بزرگترین سرمایه ی توست. این کار رو با یک هدف برنامه ریزی شده و دقیق انجام بدی. همین که خوب بخورن و خوب بپوشن و سرد و گرم و تر و خشک نشن معنیش این نیست که تو خانه دار خوبی هستی.

اینکه کلی کار انجام بدی تا اعضای خانواده احساس خوبی از زندگی توی یک خونه ی صمیمی و با صفا داشته باشن. باید دید این کلی کار رو در راستای چه هدفی انجام می دی!

شاید معنا و مفهوم وقت رو کسی که مرگ رو به خودش نزدیک ببینه بهتر متوجه بشه. کسی که مسئول بودن خودش رو در قبال این وقت درک کرده باشه. کسی که بدونه ازش سوال می کنن که این عمر رو در چه راهی صرف کردی؟ و بعد ازش می پرسن حالا که صرف کردی در این راه، نیتت چی بوده از این سرمایه گذاری عمر روی این کار؟

سوای اینکه مورد محاسبه قرار خواهی گرفت، کیفیت زندگی خانواده ای که زن توی اون خانواده مدیر و مدبر و با برنامه ست با کیفیت زندگی خانواده ای که زنش هر دمبیل و باری به هرجهت؛ مثل بقیه؛ داره زندگی رو مدیریت می کنه، اصلا و ابدا قابل مقایسه نیست. حالا شما ببین که آیا با نیت و هدفِ برنامه ریزی شده و با ایثار و محبت داری خانه داری می کنی! یا اینکه تو هم داری این کار ها رو می کنی؛ مثل بقیه...

مادریِ تو یعنی تربیت یه عده از بندگانِ انعطاف پذیر و هنوز خیلی نرمِ خدا. مسئولیت مادری شما یعنی اینکه شما داری وقت و انرژی و عمر و شخصیت یک عده دیگه رو هم تحت الشعاع قرار می دی. حساس تر شد قضیه، نه؟ یه جورایی وظیفه ی شماست که به بهترین شکلی تربیت کنی این ریزبنده هایِ خدا رو.

شما وقتی پای عقد نامه رو امضا کردی و وارد زندگی یه آقایی شدی، و شدی یک بانوِ خانه دار، نسبت به این آقا مسئولی. وظیفه داری بری اطلاعات کسب بکنی، برنامه بریزی و درست زندگی کنی.

همین که خدا به شما فرزندی عنایت کرد، و شما مادر شدی، وظیفه داری، مسئولی، که بری کسب اطلاع بکنی و عالمانه و هدفمند تربیتش کنی. چراکه شما از این پس تنها برای گذران عمر خودت و همسرت مسئول نیستی، بلکه در قبال عمر تک تک اعضای خانوادت هم مسئولی. مسئولِ تربیتِ بنده هایِ نو رسیده یِ خدا. و این مسئولیتیست که اعظم بارش روی دوش شماست، روی دوش خانومی که شما باشی.

خانه داری مسئولیت بزرگیه و ظرفیت بزرگی می طلبه، و خداوند چنین ظرفیتی رو در تو قرار داده. مثل بقیه وار خانه داری نکن. مثل بقیه غذا نپز. مثل بقیه بچه دار نشو. دلیلت برای مادر شدن تنها این نباشه که چون همه بچه دارن و اگر تو نداشته باشی هزار و یک حرف پشت سرت می زنن و تو طاقت نداری تحمل کنی زخم زبون ها رو. بی شک تربیت یک انسان بزرگترین کارِ و یکی از ارکانِ مهم وظیفه ی زن بودن توست. برای تربیت یک انسان، قدم به قدم، آگاهانه و با برنامه گام بر دار.

حیف نیست عمرِتو؟ حیف نیستن اون بنده های منعطف و شکل پذیرِ خدا که بدون داشتنِ نیت و هدفی بزرگ و متعالی، به دنیاشون بیاری و بزرگشون کنی؟ حیف نیست این جان و وقتی که داری ثانیه به ثانیه خرجشون می کنی، اگر بی نیت خرج بشه و یا با نیت کوچک؟

خانه داری یعنی مدیریت بنیادی ترین و مهم ترین سلول جامعه. اگر مثل بقیه باشی و باری به هرجهت خانواده تشکیل بدی و باری به هر جهت فرزند آوری کنی و باری به هر جهت بچه بزرگ کنی و ادب بچه رو مسواک زدن شب و صبح بخیر اول روز و شب بخیر قبل از خواب بدونی! و سلامت بچه رو تمیزی و مریض نبودن جسمش، صرفاً، بدونی. ظرفیت عظیمی رو درون خودت به کار نگرفتی. ظرفیت عظیمی رو در اعضای خانواده ت تلف کردی، و ضرر کردی.

تشکیل زندگی و پذیرفتن مسئولیت استراتژیک خانه داری بدون اینکه روی تربیت خودت کار کرده باشی، از دو حالت خارج نیست. یا جهل رو می رسونه، یا خودخواهی، که همین هم ریشه در جهل داره. پذیرفتن مسئولیت خانه داری یعنی شما داری زندگی چند نفر دیگه رو با خودت گره می زنی. پس روی خودت کار کن، تا بتونی از این ظرفیت عظیم در راستای تحقق هدف خلقتت حداکثر بهره رو ببری. با برنامه ای متعالی و رو به رشد نشون بده، که زن بُنِ زندگیه. این استراتژیک ترین مسئولیت رو به احسن وجه به عهده بگیر، و مدیریت کن.

 

1. البته شاید بگید ولایت بزرگترین مسئولیته، بله البته اینطوریه، اما هر امامی هم از دامنِ مادری مسئول تربیت شده.

2. البته امروزه به برکت وجود محصولی به نام هود دیگه بوی هیچ غذایی راه نمی افته بره اینور اونور:)

3. در همین راستا یه دونه پست قبلا نوشته بودم که خالی از لطف نیست خوندنش، ان شاءالله که بخونید:)  (اینجا)

 

  • دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ب.ظ
  • رایحه ی یاس

گفتگو ها  (۳۷)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام و خداقوت به نویسنده های این خانه

    ان شاءالله که برای این مسئولیت بزرگ مون برنامه داشته باشیم. حقیقتاً این خانمه که مدیریت خونه دستشه.
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    ممنون دوست من:)

    ان شاءالله، ان شاءالله
  • خانم الفــــ
  • سلام.
    کامنت برای من هم توی هرزنامه ها بود . الان دیدم.عذرمیخوام بابت تاخیر.
    این مطالب رو که خوندم به ذهنم رسید چقدر جای بحث داره این موضوع و خیلی خوبه که این جور متن ها ادامه داشته باشه...ممنون بابت قدم خیری که برداشتید..
    پاسخ:
    سلام خواهرجان
    خوش آمدید:)
    خواهش می کنم خواهر
    چقدر خوب میشه اگر این حرفها رو به مرحله ی عمل رسوند...
  • جوجو کوچولو
  • لطفا هم منو دوست من و این چیزا خطاب نکن
    خودتم با من مقایسه نکن
    و من الله توفیق
    پاسخ:
    :|

    یعنی شما اینقده متفاوتی با همه؟

    بعد این تفاوت یعنی خوب یا بد؟
  • شیخ صاعد بالازاده
  • سلام و عرض ادب
    نمی دونم چرا ولی کامنتتون رفته بود جز هرزنامه ها و الان دیدمش، سپاس از حضورتون
    بار اوله میام اینجا، آدرس وبلاگتون به شدت سخته و فکر کنم اگر گزینه تغییر آدرس رو بزنید و یه اسم تک یا نهایتا دو سیلابی انتخاب کنید خیلی بهتر باشه، ظاهر وبلاگتون اما خیلی آروم و زیباست، محتوا رو هنوز ندیدم، اما از سیل کامنتها به نظر میاد که خیلی عالی باشن، انشالا سر فرصت مطالعه میکنیم. موفق و موید باشید
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    پس خداروشکر که نظر مارو از توی محبسِ هرزنامه نجات دادید و قدم رنجه فرمودید به این وب گروهی
    بسی خوش آمدید
    ممنون از نظرتون
    بله شاید حق باشماست! با دوستان مطرح می کنم مساله آدرس رو

    حتما ان شاءالله منتظر حضور مجدد و نظراتارزشمند شما هستیم
  • جوجو کوچولو
  • دقیقا همه جا صحیحه
    یکی که از معتادیش لذت میبره و احساس پشیمونی نمیکنه خب چه بهتر که ادامش بده . چون داره ازش لذت میبره
    تباهی زندگی نیست. تباهی عمر وقتیه که آدم کاریو که دوست نداره انجام بده
    مادر و پدر منم اگه دوس ندارن مسئولیتشونو ول کنن. الان دارم با لبخند اینو میگم.
    اگرم کسی از اولش مسئولیت یک موجود عر عرو رو دوست نداره ببخشید غلط میکنه به وجود بیارتش
    اگرم بعدش دوسش نداشت ازش شونه خالی کنه بره زندگیشو بکنه
    شما هم سن منی باهات شوخی کنم؟
    یا مثلا خیلی عقایدت مث منه ک باهات شوخی کنم؟ :/
    پاسخ:
    :|
    خب اساسا این حرفی که می زنی، جوجو بانو، یه حرف کاملا مقطعیه...
    یعنی من هم دقیقا همون وقتایی که توی سن الآن شما بودم یه برداشت دیگه ای از دنیا و زن و جامعه و... داشتم، جالبه بدونی بد فمنیستی هم بودم! بعلاوه یه عالمه آزاد بودم. کمترکسی اونقدر که من آزادی و فعالیت داشتم توی اون سن آزادی داشته و فعالیت...غرض از بیان اینا هم اینه که بهت بگم دوست من! من بعد از اینهمه که مثل تو فکر می کردم حالا فهمیدم فکر درست چیه و فکر خطاچی...
    نه خب شما هم سن قبلنای منی و عقایدتم مثل قبلنای منه:)
    به همین خاطر کاملا باهات حس همزاد پنداری می کنم و میفهممت
    یه کوچولو فلسفه که بخونی، یه ریزه ها... متوجه میشی همه شم دست این مادرپدر نیست که موجود غرغرو به دنیا بیارن!
    مجموعه ای از علل و عوامل دخیله...

    :)
  • کهکشان پرستاره
  • وقتی میگم جان کلام رو نگرفتم، ینی که ابهام داشت و واضح گفته نشد نه که من ندونم جان کلام چیه. من که دیگه شما و افکارتو می شناسم رفیق :)

    1- نه توقع نداشتم. دارم میگم با اینکه بحث شما فراتر از این بخش های مادی بود، ولی جالبه که عده ی زیادی از این دخترای امروزی، هنوز اینو بلد نیستن. اینو به عنوان بخش تلخند پستت گفتم نه که انتقاد کنم.

    2- بله بنده خودم می دونم اینجا وب خانومانه ست. به خاطر همین لازمه چیزایی مطرح بشه که فقط مخصوص خانم ها باشه نه مشترک با آقایون. اینو می تونی به عنوان یه انتقاد تلقی کنی!! :)

    3- اطاله ی کلام که خیلی شد تو این پست بله، ولی اینجا لازم بود دقیقاً بگی برنامه ریزی و کسب اطلاعات رو از چه لحاظی گفتی. واقعاً هر کس برداشت خودش رو می کنه. مث همون برداشت هایی که مثال زدم و از نظر تو مضحک بود.

    4- انتقاد آخرم بی پایه نبود. البته انتقاد اصن نبود. داشتم می گفتم دو تا مقوله ی جداست و باید به طور موازی به هردوش رسید.


    خلاصه که شما هم خیلی انتقادپذیر بودی :))))

    یا علی
    پاسخ:
    در این باره به احترام شما حرفی ندارم خواهرجان

    1. که اینطور...باشه... خدا به دادمون برسه، به کجا می رویم!
    2.باشه انتقاد تلقی اش کردم.
    حالا یعنی راه اینه که به آقایون هم روی خن را بگردانیم هر از گاهی بین نوشتن؟
    3.به نظرم می رسه که منظورم رو بیان کردم، حالا اگر هرکسی برداشت خاص و وسیع تری هم بکنه و اونچه من لازم به تذکر دادن ندونستم رو هم به ذهنش خطور کنه که دیگه عالی... من جسارت کرم گفتم مضحک؟ خدایم مرا ببخشاید! همچین جسارتی نکردم به تو خواهر:(...گفتم که روم نمیشد خیلی مسائل رو بیان کنم...فقط همین!
    4.آها...خب ممنون...دیگه ببخش که مطلب اقناع نکرد شمارا...

    شما نگفته بودی انتقاده! گفته بودی چنتا نکته...برایهمین من این اجازه رو به خودم دادم که با دقت و واقع بینی بین نظرت و مطلب جمع ببندمعلی ای حال ان شاءالله که اینطوری که شما می گی نباشه و من انتقاد پذیر باشم...

    سلام
    جدای همه مباحث دقیق و هوشمندانه ای که دوستان مطرح کردند، میخواستم اشاره کنم به عنوان بسیار هوشمندانه ای که انتخاب کردید.
    استراتژی یعنی راهبرد.
    یعنی خانم های خانه دار توجه کنید این مسئولیت شما نسل آینده رو تربیت می کنه پس آینده کشور وابسته بهشه و این اصلا چیز کمی نیست.
    خیلی جالب بود و حقیقتا لذت بخش
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا بر خواهر گلم

    ممنونم بابت نظر لطفت
    و بسیارتر ممنونم بابت این توضیح خوب و به جایی که دادی
    آجرکِ الله رفیق
    اگر را با مگر چون جفت کردند شد کاشکی..

    خودمو گفتم 
    پاسخ:
    سلام نجمه بانو:)

    باور کن اگر آدم قلق خودش رو به دست بیاره و یه همت اساسی بکنه اگر با مگر جفت می شود جفت شدنی...
  • فرشاد اشتری
  • سلام دوست عزیز؛
    مطلبتون رو خوندم. از شیوایی زبان و صراحت لهجه متن نهایت لذت رو بردم.
    در تکمله بحثتون مطالبی که مربوط به یکی از مقالاتِ اساتید هست رو میذارم، انشاالله مفید واقع بشه.

    بسمه تعالی

    اولین نتیجة ازدواج این است که انسان، دیگر برای «خود»ش نیست. با ازدواج، یک هستة توحیدی تشکیل می‌شود که هر عضوی فانی در آن هسته است و هویت خود را در هویت هستة توحیدی خانواده می‌جوید. «خانواده» به معنای حقیقی‌اش عین توحید است، همان‌طور که بنده در بندگی خود فانی است و چیزی به نام عبادت را در محضر حق اصلاً به‌حساب نمی‌آورد، زن و شوهری که هستةتوحیدیِ خانواده را تشکیل می‌دهند باید مستغرق در خانواده باشند و چیزی به نام «من» نبینند. توحید در خانواده یعنی نفی فردیتِ فرد در جمع.

    با این دید ملاحظه می‌فرمایید چقدر تشکیل خانواده برای هر زن و مردی مورد نیاز است! در هسته‌ی توحیدی خانواده است که خودخواهیِ انسان از بین می‌رود؛ دیگر شما نمی‌توانی «خود فردی»ات باشی و اگر بخواهی بر منیت خود اصرار کنی واقعاً هم برای خودت زندگی را جهنم می‌کنی و هم برای بقیه. اساساً هرکس به اندازه‌ای در خانواده‌اش خوشبخت است که توانسته باشد در مقابل هسته خانواده به نفی خودِ فردی دست یابد. دقت کنید؛ عرض کردم برای خانواده، نه برای همسرش؛ برای این‌که همسر او هم باید نفی خود کرده ‌باشد. اگر فقط یکی‌ از آن‌ها خود را نفی کرده ‌باشد، هرگز به نتیجه مطلوب و متعالی نمی‌رسند.

    یکی از مشکلاتی که امروزه در بعضی از خانواده‌ها دیده می‌شود این است که یکی خودش را برای دیگری نفی‌می‌کند. بعضاً مرد برای آن‌که خودش را از دست گِله‌های همسرش راحت کند، می‌رسد به این‌که «هرچه خانم بگوید» را عمل کند! این آقا فکرنکرده ‌است اتفاقاً با این تصمیم‌گیری، همسرش را از بین برده ‌است، چون او را به یک مَن بزرگ‌تر تبدیل کرده و خودش را هم از بین برده ‌است چون در دل هستة توحیدی خانواده منیت خود را نفی نکرده بلکه از فرط‌استیصال درمقابل همسر فقط کوتاه آمده. باید آن‌ها هر دو به این مرحله برسند که در حکم جامعی که خدا بر این خانواده حاکم کرده ‌است، خود را نفی کنند، یعنی نفی امیال فردی برای یک هدف بزرگ‌تر.

    شرط زندگی توحیدی خلقتی است همراه با اختیار، و با بدنی دارای شهوت و غضب. این‌ها بستری است که انسان بتواند بر فراز این کشش‌های متفاوت و متضاد، شخصیت خود را به یگانگی برساند. بدن ما در بستر این تضادها قرار می‌گیرد تا بندگی ما بر فراز این تضادها روشن شود. بدین‌معنی که شما هم باید قوة شهویّه داشته ‌باشی و هم قوه‌ی غضبیّه ‌و هم قوای خیال و وَهم و عقل، همة این‌ها را باید انسان داشته ‌باشد تا بتواند در بین تضادهای مختلف حقیقت را انتخاب کند و به دنبال یکی از این کشش‌ها راه نیفتد، بلکه همة آ‌ن‌ها را بدون آن‌که نابود کند، مستغرق حکم الهی بگرداند، و عشق و شیدایی در چنین بستری پیدا می‌شود. به گفتة حافظ خدا خواست مَلَک را خلیفة خودش قراردهد، دید در ملک اصلاً «عشق» نیست! یعنی چه «عشق نیست»؟ چون شرط عشق «مقابله» است. عشق یعنی بتوانی از چیزی دل بکنی و به چیزی دل بسپاری. آب هیچ‌وقت عشقِ تَرشدن ندارد چون وجهی دیگر در مقابل آن نیست که بخواهد از آن وجه دل بکند و به وجهی دیگر دل ببندد! مَلک عشق ندارد، به این معناست که مقابل خود کشش دیگری ندارد. لذا به گفته حافظ:

    در ازل پــرتــو حُسنــت ز تجــــلی دم زد

    عشق پیــدا شد و آتش به همه عالــم زد

    جلوه‌ای‌کرد رخت دید ملک‌عشق نداشت

    عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

    مرحوم شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب «تعلیم و تربیت» می‌گویند: حتی ما مراجعی داشته‌ایم که خیلی آدم خوبی بوده‌اند، ولی چون ازدواج ‌نکرده‌ بودند، آدم می‌بیند یک نپختگی خاصی در آن‌ها بود. علتش این است که انسان در زندگی با همسر باید تصمیم‌های خاصی ‌بگیرد، ولی آدمی که ازدواج‌نکرده ‌است، در آن گذرگاه‌های خاصی که در دل تضادها باید تصمیم ‌بگیرد قرار نمی‌گیرد. البته این موضوع کلیت ندارد، زیرا می‌شود انسان خود را در بسترهای دیگری از زندگی قرار دهد و چون با تضادهای خاص آن شرایط روبه‌رو شد مجبور ‌شود تصمیم‌های بزرگ بگیرد و پخته و بزرگ شود، ولی خانواده بستر بسیار مهمی جهت امر فوق است.

    شاید بتوان گفت درصدِ چشم‌گیری از افرادْ در احیاء خانوادة توحیدی شکست می‌خورند. زیرا نمی‌توانند ماوراء تضادهای مطرح در زندگی با همسر خود، با نفی خود و حاکمیت حکم خدا آن تضاد را جمع‌کنند، و در فضای توحیدی آن‌ها را مستغرق نمایند، عموماً یک طرف می‌افتند، مردها وقتی قدرت جمع‌کردن تضادها را پیدا نکردند عموماً به قلدری متوسل می‌شوند و یا به‌جای «قلدری»، با «تسلیم‌شدن در مقابل خواسته‌های زن» زندگی را نابود می‌کنند. همة این‌ها به جهت آن است که در تحقق توحید در هستة خانواده، برنامه‌ریزی نمی‌شود تا هر دو از خودیت خود فانی و به حقیقت الهی باقی شوند.

    وقتی زن تلاش کرد با نقشه‌کشی‌های خود مرد را به جایی برساند که بگوید؛ هرچه شما می‌گویید عمل شود، عملاً زندگی را از حقیقت خارج کرده است، چون به توحیدی که باید در آن توحید افراد به «جمع اضداد» برسند و این کثرت به وحدت سیر کند، نرسیده‌اند. در حالت مردسالاری، مردها عملاً به جای ایجاد هستة توحیدی خانواده، خواسته‌ی خود را حاکم می‌نمایند و زندگی را نابود می‌کنند.

     یاحق

    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    بسیار بسیار خوش آمدید
    و ممنونم بابت نظر لطفتون
    و همچنین سپاسگزارم بابت نظر مکمل جامع و گویا و به جاتون
    حقیقتا حرف حساب زدید
    سپاس
  • جوجو کوچولو
  • عمر آدم وقتی تلف نمیشه که کاریو که دلش میخواد و راحته و خوشحالش میکنه انجام بده
    no rules
    :)
    مثلا یکی دلش میخواد اصلا خانواده رو گرم نکنه ! فدای سرش دلش نمیخواد دیگه :)
    بدون داشتن ننه ی خانواده دار هم میشه زندگی کرد !
    زندگی اینجوری بهتره و تلف شدن عمر نیست
    و اینکه کلی حرف دارم پشت اینا ولی قادر به گفتنشون نیستم
    خیلی خلاصه اشون کردم
    پاسخ:
    خب به فتوای عقل این حرفیکه شما زدی همه جا هم صحیح نیست!
    مثلا یه معتادی لذت می بره از مصرف مواد! ولی همه عالم و آدم می دونن که این کار نه تنها بخشی از وقت که کل عمرش رو تلف می کنه!
    بنابراین هرکاری که دوست داری اگر بخوای انجام بدی حتی ممکنه تباه کنی کل عمرت رو!
    مثلا شما فرض کن والدین شما از زیربار مسئولیت شون توی خونه به هردلیل شانه خالی کنند(خدای ناکرده) بعد اونوقت هم با لبخند این حرفو می زنی فرزندم؟
    :)
    من اما می دونم شما داری با من شوخی می کنی:)
    می دونی جوجوجان!
    دوست دارم بازم بگی از دلیل تنفرت از نقش هایی که برای زن نوشتم و از تصویرات ذهنیت بگی...

    منتظرتم رفیق:)
  • جوجو کوچولو
  • اعصابم بهم ریخت چون این روزا مدام دارم از چپ و راست این چرت و پرتا رو میشنوم :|
    مسئولیت زن :| مسئولیت اصلی زن :| زن نباید کار کنه تا به کارای خونه برسه :| خانه داری :| 
    تلف کردن عمر یه سری خانوم روی یک سری چیزای بی ارزش :| 
    دلم نمیخواد زن باشم. اگه منو خودخواه میدونی باشه. من خودخواهی و جهل خودمو دوست دارم.
    کاش پسر بودم ...
    پاسخ:
    خب ببین دوستم!
    من اولا نمی دونم گروه سنی شما رو ئلی اینطوری که بوش میاد باید هنوز قدم به دانشگاه در نگذاشته باشی و در عنفوان نوجوانی درحال تحصیل در دبیرستان باشی. اگر اشتباه می کنم بگو درست می گی:))
    بعدشم نمی دونم چرا از این حرفا حالت بهم می خوره خب!
    شما گمان می کنی کمال زن و تلف نشدن زن چه شکلی محقق می شه؟
    فکر کنم خوبه که کمی هم شما بگی در این باره!
    چون شما حرفای مارو شنیدی ولی من هنوز حرفای شمارو نمی دونم راجع به زن و این صوبتا
    اگر حرفاتو بگی به من کمک بزرگی کردی

    ضمن اینکه من اصلا یادم نمیاد گفته باشم زن نباید بره سر کار!
    گفتم که تربیت فرزند خیلیییییی کار مهمیه، مثل اینه که توی بهترین دانشگاه دنیا بهترین استاد باشی که بهترین دانشجوهارو تربیت کنی.
    اتفاقا معتقدم زن باید و باید و باید پیشرفت علمی و اجتماعی داشته باشه که توی شرایط امروزی بتونه بچه شو خوب تربیت کنه...

    خلاصه که بیصبرانه منتظر شنیدن صحبتاتم رفیق:)
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    ینی من حاضرم هر کاری بکنم ولی کارای خونه رو نکنم.

    هر کاری هم بکنیا آخرش خانوما به یه چیزیش ایراد میگیرن!

    اصن داغون...
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    :)

    حالا ایرادم که می گیرن ولی ته دلشون ذوق می کنن که آقاشون کمک فرموده...
    شما همچنان به کمک های توی خونه، ولو کم، ادامه بدید لطفا
  • جوجو کوچولو
  • و ی چیز دیگه. خیلی ببخشید ولی وقتی این پست ها رو میخونم از زن بودن خودم حالت تهوع میگیرم!
    پاسخ:
    چرا؟

    :|


  • جوجو کوچولو
  • چرا واقعا من رو به این پست دعوت کردی؟
    وقتی از هرچی خانواده و بچه و زن و زندگیه متنفرم؟ 
    پستت رو کامل نخوندم چون اعصابم و فقط به هم ریخت و خط خطی کرد
    پاسخ:
    :))

    ببخشید خب من که با روحیات شما جوجه ی کوچک آشنا نبودم که:)

    آخی ببخشید:(

    چرا اعصابت بهم ریخت رفیق؟

    آدم نگرانت میشه خب:|
  • کهکشان پرستاره
  • سلام
    مطلب از نظر محتوا خیلی خوب بود فقط من نفهمیدم اصل حرفت تو این مطلب چی بود اینجا... ینی جان کلامت رو تو این پست متوجه نشدم. خواستی بگی زن باید در راستای نقش همسری و مادری ش همه چیو با برنامه ریزی از پیش تعیین شده انجام بده؟! ینی نیت داشته باشه؟! خب این که در هر کاری هر انسانی(چه مرد چه زن) باید اینجوری باشه که... مرد خونه هم باید با نیت و با برنامه زندگی رو بچرخونه... کلا انسان متفکر، اهل برنامه ریزیه... حالا چه مرد باشه چه زن... چه تو خونه باشه چه تو درس چه سر کار چه ...!
    به هر حال مطلب خوبی بود... ممنون


    ولی چند تا نکته:

    1- این که گفتی "این خانه داری ای که ازش حرف می زنم، نه فقط به معنی پخت و پز و شست و شو و رفت و روبه! حتی نه فقط به معنی اینه که از صبح بعد از نماز صبح بیدار باشی و یکی یکی بچه ها و آقای خونه رو راهی کنی، و تا قبل از اینکه برگردن ناهاری بپزی و بساط صبحانه رو جمع کنی و بوی قرمه سبزی و قیمه و ته چینت تا چند کوچه اونطرف تر راه بیافته و این صحبتا!" درسته ولی خب باور کن دخترای این دوره زمونه در همین حد هم خانه داری بلد نیستن :| ینی مادی ترین بعد قضیه که این چیزا باشه رو هم نمیدونن خوب... میدونی همین هم خیلی سخته... همین که هر روز چی بپزی که تکراری نباشه، مغذی باشه، همه دوس داشته باشن و مواد اولیه شو هم داشته باشی و اقتصادی هم باشه... همین که صبح تا لنگ ظهر نخوابی و نذاری آقا و بچه ها بدون صبحونه روونه بشن؛ همین که حواست باشه وقتایی که کسل و بی حوصله و حتی ناراحت و افسرده ای، باز تو خونه همیشه لبخند بزنی تا همه با دیدن تو شارژ بشن و ... باور کن همین نکات هم که مدنظر شما نبود، بازم خیلی سخته و مدیریت بالایی می خواد و خیلی از دخترا همین مدیریت رو ندارن متاسفانه... من در طول تحصیل در مدرسه تقریبا بیشتر دوستام بدون صبحونه میومدن مدرسه و جالبه که شغل مادرای اغلب این بچه ها خانه داری بود!

    2- اینجا که گفتی "خانه داری یعنی حالا که تو داری وقت و انرژی و جوانی و عمر و جانت رو وقف یک عده از بندگان خدا می کنی؛ وقت و عمر و سلامتی و جوانی ای که بزرگترین سرمایه ی توست. این کار رو با یک هدف برنامه ریزی شده و دقیق انجام بدی. همین که خوب بخورن و خوب بپوشن و سرد و گرم و تر و خشک نشن معنیش این نیست که تو خانه دار خوبی هستی." درسته ها ولی خب عین همینو باید به مردهای خونه هم گفت خب... ینی مردها هم همینجورین دیگه... بنده های خدا دارن وقت و انرژی و جوانی و عمر و جونشونو وقت یه عده از بندگان خدا می کنن... و به خاطر اونها کار می کنن و سختی می کشن و حرص می خورن و کلی استرس و فشار رو عین ضربه گیر متحمل میشن تا آب تو دل زن و بچه هاشون تکون نخوره... و البته هرچند این کارا و این زحمت کشیدن ها مهمه (بلکه جهاده) اما باید مث خانم ها به اونا هم بگیم که با هدف و برنامه ریزی شده انجام بده کارتو... چون اصولا انسان عاقل و باشعور، بدون برنامه هیچ کاریو انجام نمیده.

    3- ابهام تو متنت زیاده... ابهام به معنی نفهمیده شدن نه ها... به معنی اینکه می شد خیلی توضیح داد و موضوع رو باز کرد تا ملموس بشه... مثلا اینجا که گفتی "شما وقتی پای عقد نامه رو امضا کردی و وارد زندگی یه آقایی شدی، و شدی یک بانوِ خانه دار، نسبت به این آقا مسئولی. وظیفه داری بری اطلاعات کسب بکنی، برنامه بریزی و درست زندگی کنی." خب بدیهیه هر کسی ازدواج می کنه مسئوله نسبت به همسرش... دیگه «من» نیست بلکه شده «ما»... منتها شما اینجا مسئولیت رو «کسب اطلاعات» دونستی... ینی چی؟! ینی مثلا بره در مورد خصوصیات مردان و یا راه های اطاعت از آنان یا روش های دلبری کردن یا روش های جذب جنسی یا ... اطلاعات کسب کنه ینی؟!

    4- اینجا که گفتی "تشکیل زندگی و پذیرفتن مسئولیت استراتژیک خانه داری بدون اینکه روی تربیت خودت کار کرده باشی" خب البته رو تربیت خود کار کردن، کار یه سال دو سال نیست (اساساً و اصولاً کسی که می خواد زندگی مشترک رو شروع کنه، باید خودشو شناخته باشه... روحشو... جسمشو... خلقیاتشو... نقاط قوت و ضعفشو... وگرنه نمی تونه مکملشو و به قول مشهور نیمه ی دیگه شو پیدا کنه) و البته تر، رو تربیت خود کار کردن یه بحثه، روش تربیت همسر و فرزند رو یاد گرفتن یه بحث دیگه ست... فک کنم با توجه به سایر بندهای این پست، منظور شما دومی بود نه اولی. چون بحث ما درمورد اولی نبود تو این پست.

    پرحرفی منو ببخش عزیزم
    یا علی 
    پاسخ:
    سلام خواهر

    از شما بعیده که جان کلام رو درنیافته باشی:|

    1.ببین الآن من متوجه منظورت نمیشم! یعنی توقع داشتی من بیام از این هم بنویسم که بعضی از دخترا همین حداز خانه داری رو هم نمی فهمن؟ خب
    اگر دقت کرده باشی اون بالای بالای پست نوشتم کم اند زنانی که بفهمند و کمترند زنانی که از پسش بربیان! منکر اهمیت این نیستم که همین سطح از خانه داری هم سخته و مهمه و خیلیییییی هم کار بزرگیه و...
    ضمن اینکه اساسا برای اون مادرها متاسفم که اینقدر خانه داری رو نفهمیده بودن:(

    2. دخترم! اول که اینجا وب خانومانه ست و روی سخن ما با خانوماست. ضمن اینکه هیچگونه منافاتی هم نداره! یه آقای عاقل بخونه این سطور رو در خواهد یافت که اونم همچین باید با هدف و برنامه تر بابایی کنه واسه بچه ریزه هاش و این صوبتا... منتهی نقش مادر در تربیت فرزندان به مراتب مهم تر از نقش آقای پدره، لهذا به عنوان مشق شب به پدران محترم می سپریم که خودشون برن بفهمن که باید اونام همینقدر دقیق و با هدف نقششون رو اجرا کنن:)

    3. حقیقتا بعضی توضیحات رو توضیح اضافه می دونم و برای احترام به خرد مخاطب از اضافه کاری خودداری کردم، همینطوریشم اطاله ی کلام شده وای به حال اینکه بخوام توضیح اضافات هم بدم:)
    بادقت که بنگری خواهی دانست که مسئولیت رو کسب اطلاعات ندونستم، وظیفه شه که در راستای انجام دادن درست مسئولیتش کسب اطلاعات کنه... با اون جزییاتی که شما نوشتی و من روم نمی شد بنویسم:|

    4. یک مادر خوب زمانی خوب می تونه بچه شو خوبتر تربیت کنه که خودش در حال تربیت شدن باشه! هرچی خودش رو رشد بده، در حین بزرگ کردن بچه ش یا قبلش... بهتر از پس این کار بر میاد. ضمن اینکه خب کار یکی دوسال نباشه! اساسا یه دختر باید از همون نوجوانی بلکه کودکی باید این بُعد از شخصیتش رو هر روز تربیت کرده باشه و تربیت بکنه همچنان... بنظرم این نکته ی چهارت دیگه زیادی بی پایه ست! منافاتی نمیبینم!


    خلاصه که زحمت کشیدی، نکات تکمیلی تامل برانگیزی بود.

    علی یارت
    سلام :)
    خیلی کامل و جامع بود ، دست شما درد نکنه :)
    ان شاءالله وظایف مون رو به درستی انجام بدیم .
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    خیلی هم خوش اومدین
    خیلی هم نظرات لطفتون بود

    موفق و موید و پیروز و سربلند و اینا هم باشید دراین مسیر ان شاءالله:)
    سلام
    خیلی جامع نوشتید؛
    متاسفانه این روزهاخیلیا این وطیفه خطیر رو به استهزا می گیرن!

    پاسخ:
    سلام خواهرجان

    خیلی خوش آمدید

    و آنقدر از این استهزاءها به تنگ می آیی یک زمان که می روی تا مرز مثل بقیه شدن و سقوط، که خدا باید نگهت دارد ...

    می بینید تورو خدا!

    برای خودت بودن هم مسخره می شی:(

    ولی باید قیام کرد لله، مثنی و فرادی

    باید زن بود، همونطوری که خدا هدفش هست از آفریدن ما...
    قشنگ بود 

    و به دل نشین 

    کاش اینجوری بودیم 
    پاسخ:
    سلام بر نجمه خانوم عزیز


    خوش آمدی خواهر و نظر لطف شماست:)

    خوشحالم خوشت اومده رفیق

    واقعا باید اینجوری بشیم، اگر خدای ناکرده نیستیم...

    آخه این راهیه که از طریقش جنس زن می تونه به هدفی که براش خلق شده برسه...

    راه کمال زن زنانگی کردنه به احسن وجه!
    این که نوشتم پی نوشت مشکل را بیشتر کرده، در مورد این جمله بود که هر امامی هم از دامن مادری مسئول تربیت شده.
    طبق چیزی که از بزرگان شنیده ایم، تربیت ائمه حسابی جدا دارد.

    پاسخ:
    ممنون از نظر ارزشمندتون
    حتما روش فکر می کنم.
    کاش شیوه ی تربیت ائمه رو هم می نوشتید.
    اینکه تحت تربیت خدا هستند؟
    لکن شکی نیست که پاک ترین و بهترین زنان زمان مادر ائمه بودند...
  • عطار کوچولو
  • احتمالا واژه‌ی بهتری که برای این مجموعه مسئولیت‌ها میشه گذاشت، "خانواده داری" هست.
    مفهوم دقیق تری از "خانه داری" داره.

    حق؛
    پاسخ:
    آفرین
    حرف خوبیه
    روش بیشتر می اندیشم ان شاءالله
    با سلام
    ممنون از دعوتتان. (:
    در تکمیل صحبت هایتان سخنارین را رهبری نسبت به مسئولیت های یک زن داشتند که باعث شد تفکر واقعی تری به زن داشته باشم. ایشان در جایی فرموده بودند که:
    "در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان – که این کار بیش­تر بر عهده‌ى زنان بود – حتّى گاهى با نقاب، در میدان جنگ و رزم­هاى دشوار آن روز، شمشیر هم مى‌زد! درعین‌حال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش مى‌گرفت، تربیت اسلامى هم مى‌کرد، حجاب خود را هم حفظ مى‌کرد؛ چون اینها منافاتى با هم ندارد. اگر کسى درست توجّه کند، خواهد دید که منافاتى ندارد. بعضى افراط مى‌کنند، بعضى تفریط مى‌کنند. بعضى مى‌گویند چون فعّالیت اجتماعى اجازه نمى‌دهد به خانه و شوهر و فرزند برسیم، پس فعّالیت اجتماعى نباید بکنیم. بعضى مى‌گویند چون خانه و شوهر و فرزند، اجازه نمى‌دهد فعّالیت اجتماعى بکنیم، پس شوهر و فرزند را باید رها کنیم. هر دو غلط است. نه این را به خاطر آن، نه آن را به‌خاطر این، نباید از دست داد."
    موفق باشید ان شالله.
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    خوش آمدید

    فرمایشات حضرت آقا به حق گهربارند.
    و آوردنشون ذیل این پست هم نکوست، بنابراین سپاس

    وظیفه ی اصلی مادری و همسری اگر مغفول نماند فعالیت اجتماعی یک وظیفه ست ..
    سلام و خسته نباشید
    خانه دژ است یا همان قلعه .
    مرد سرباز است و زن ملکه .
    ملکه مدیریت می کند قلعه را و سرباز حفاظت می کند از حریم قلعه ( شاید هم مرد وزیر بود ، چه می دونم :))  )
    موفق و موید باشید .
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    حق می فرمایید
    ممنون از حضورتون
    زن مدیر داخلی و مرد مدیر خارجیه احتمالا:)

  • مــ. مشرقی
  • سلام .ممنون از دعوت.
    قطعا وظیفه مهم و تعیین کننده ای هست. و به نظرم بسیار لذت بخشه :)
    پاسخ:
    سلام خواهر
    خوش آمدید بسیار
    :)
    بله بسیار وظیفه ی مهم و لذتبخشیست
    تشکر.
    آن جا که نوشتم پی نوشت مشکل را بیش تر کرده، نظرم روی این جمله بود: هر امامی هم از دامن مادری مسئول تربیت شده.
    طبق آن چه از بزرگان شنیده ایم، حکایت تربیت معصومین چیز دیگری ست.

    سلام
    تشکر از دعوتتان
    مطلب خوبی بود. البته مسئولیت مادری و خانه داری بسیار مهم است؛ ولی به نظرم در جمله ی اول تان اغراق است و پی نوشت تان مشکل را بیش تر کرده! به نظر می رسد در مورد تربیت امام، قضیه متفاوت است (البته این ربطی به اصل بحث شما ندارد). مادری و خانه داری خیلی مهم است؛ ولی به نظر من مهم ترین کار نیست. شاید هم منظور شما این بوده که مهم ترین کار و مسئولیت برخی افراد (که شاید این برخی همه ی زنان باشند) خانه داری است. این به نظرم قابل قبول تر است.
    احترام و ارزش اصل بحث تان به جای خود محفوظ
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    خوش آمدید
    حقیقت اینه که من واقعا معتقدم مسئولیت یک زن واقعا بزرگترین رسالته، در بین رسالتهای معمولی، و وقتی نوشتم به غیر از امامت و ولایت منظورم رو سعی کردم نشون بدم که سطح اونچه مد نظرم هست چیه! حقیقت اینه که وظیفه ی زن در خانه مسئولیت استراتژیک و حساسیت، کما اینکه از فعالیت های ضد فرهنگی ای که علیه ما انجام میشه اگر نگاه کنید محل هجمه ها همین زن بوده و ریشه ی جامعه رو با فساد زن بناکردن بکنن...
    شاید من منظورم رو خوب منتقل نکردم ...
    ممنون از نظر عمیق و دقیقتون
  • رایحه ی یاس
  • برادر بزرگواری که نظر خصوصی گذاشتید
    نگران نباشید سوء تفاهمی نشده در برداشت من از نظر پربار و جامع و زیباتون.
    اتفاقا خیلی به نظرم عالیه که نظرتون بقی بمونه تا دوستان مطالعه فرمایند و استفاده کنند.
    ممنون که تشریف آوردید و با دقت مطالعه فرمودید و نظر دادید
    اجرکم عند الله
    پاسخ:
    ان شاءالله که می خونید پاسخ نظر خصوصی تون رو
  • عــ ـاکـ ـف ...
  • سلام
    پس زمینه ی وبلاگتون خیــــلی خوبه .....
    :)
    منو یاد این آهنگ می ندازه :
    تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی ....
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    نظر لطف شماست:)

    آخی...
    چه شعر لطیفی رو به یادتون آورده:)
    هر دفعه که یک پیام طولانی اینجا میذارم مرورگرم خود به خود بسته میشه و منم یادم میره دقیقا چی گفته بودم:)

    اما... حقیقتا این زن هست که محور و برنامه ریز یک زندگیه و به زندگی جهت میده و چقدر عالی میشه که اون زن معنی و مفهوم زندگی رو درک کرده باشه و چیزی ورای رسیدگی به امور اولیه زندگی رو برای رشد افراد خانواده و چه بسا دایره ی وابستگان وسیع تر مد نظر قرار بده...
    زن بودن و مانند یک زن زندگی کردن بسیار سخت و وظیفه مدارانه است و واقعا باید برای رسیدن به این جایگاه تلاش کرد و وقت صرف کرد...
    پاسخ:
    از دست این مرورگر مغرض:)

    با نظرتون همونطور که توی متن اشاره کردم کاملا موافقم:)
    و خوشحالم که حضور پیدا می کنید و نظر میگذارید برای ما
    خوش آمدید بانو
    چه قدر دنبال چنین وبلاگی بودم....


    سلام
    پاسخ:
    سلام خواهرجان
    :)

    خب خدارو شکر
    اگر خواستید اینجا رو هم ببینید
    پاسخ:
    بازم لینک نیومده:(
    برای همینه که تعبیر به جهاد شده

    سربزنید
    پاسخ:
    اوهم:)

    لینک نذاشتید عزیزم:(

  • مهدی ابوفاطمه
  • ممنون
    مطلب خیلی خوبی بود
    پیامتون به عنوان هرزنامه اومد تأیید کردم دیگران هم استفاده کنند
    پاسخ:
    خوش آمدید
    نظر لطف شماست

    سپاسگزارم
  • فاطمه حمزه لوی
  • من مشکل اصلیم تو نظم دادن و برنامه ریزیه. و البته  کاهش انگیزه و اراده در عملی کردن برنامه ها.
    یه مشکلِ پایه ای و بنیادین!
    پاسخ:
    نمی دونم شما متاهل هستید یا مجرد
    ولی اگر مجرد هستید، آخرای مجردی این حالت طبیعیه...
    اگر متاهل باشید هم که بسی تدبیر می خواد
    :)
    برای برنامه ریزی سخنرانی های مدیریت زمان حاج آقا پناهیان به نظرم خوب و موثر میاد
  • فاطمه حمزه لوی
  • شما رضوانِ تو فقط لیلی باش هستین آیا؟
    پاسخ:
    نه عزیزم:)
  • فاطمه حمزه لوی
  • سلام. ممنون از دعوتت :)
    یادِ کلاس های تدبر در ساحت بیت افتادم...
    انگار هر چند وقت یک بار باید مروری بشه به این مطالب تا یادم نره قرار بود چی کار کنم!
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما:)

    ان شاءالله که موفق و موید باشید

    خوش آمدید:)
    آخیشششششششششششششش
    از کی بود بعد رضوان جون دیگه از این دست پست های شادی آور نخونده بودم.
    دلم خنک شده الان
    یعنی هیچ ربطی به خنکی دل نداشت ها ولی این حسمه خب.
    .......................
    من خیلی وقته دارم سعی میکنم رو خودم کار کنم واقعا اما خیلی سخته و گیج کننده
    گاهی میمونی که آیا درست دارم میرم و راه همینه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    :)
    بسیار خوش آمدید خواهر
    خب الحمدلله که خنکای دل شما را موجب شد این نوشته:)

    بله بله من وبتونو خوندم اگر دارید خانه داری می کنید بهترین کاره:)
    ادامه بدید با قوت
    و البته با فرزندانی سالم و صالح ادامه ش بدید
    سلام علیکم

    صحبت های خیلی خوبی بود. جنس صحبت ها و شکل شون بنده رو یاد استاد پناهیان انداخت. خدا به شما و ایشون خیر کثیر عنایت کنه ان شاءالله.

    فقط یک نکته هم هست که لزوما این نیت خوب و هدف خوب و عالم بودن و ... باعث نمیشه فرزند و تربیتش همون چیزی بشه که ما میخوایم. هر قدر هم که والدین عالم باشند و با مسئولیت و دین دار باز ممکنه نتیجه ی تربیت فرزند چیزی خلاف خواسته شون بشه. اون وقت چی؟ مادر باید حسرت عمر و جوانی و ... که صرف تربیت فرزندش کرده رو بخوره!؟
    یعنی باید یک نگاه بالاتری به این موضوع داشت. به فرزند باید به عنوان امانت الهی نگاه کرد و حس مالکیت یا احساس این که ما کاره ای هستیم رو باید بگذاریم کنار. نه واقعا ما کاره ای نیستیم. همین عمر و جسم و توان و قوت و عقل و علم و ... و هر چه که هست و داریم هم از خداست و امانت خداست. خدا اینها رو داده و در قبالش به ما مسئولیت و وظایفی داده و با همین ها هم ما رو آزمایش می کنه. با این نگاه دیگه من و فرزند من و همسر من و خانواده ی من و ... وجود نداره. همه برای خداست و امانتی در دست ما. پس باید تنها چیزی که در نظر میگیریم این باشه که طبق رضایت صاحب مال عمل کنیم و بقیه چیزها رو بسپریم به خودش. نتیجه هر چه که باشه امتحان ماست. اگر خوب باشه به شکلی امتحان ماست و اگر بد باشه به شکل دیگه. اگر ازدواج کنیم به شکلی امتحان میشیم وگر نکنیم به شکل دیگه. اگر فرزنددار بشیم به شکلی وگرنه به شکل دیگه. اگر فرزند نیکو داشته باشیم به شکلی امتحان میشیم وگرنه به شکلی دیگه و ... .
    یکی از توصیفاتی که برای روز قیامت شده اینه که مادر بچه ی شیرخوار خودش رو رها می کنه. این یعنی چی؟ یعنی یک روزی میرسه که مادری که تمام جان خودش رو حاضره برای فرزندش فدا کنه و آنچنان عشقی به فرزندش داره هم می فهمه که این فرزند برای من نیست و با کودک شیرخوارش هم غریبه میشه. وقتی پرده ها کنار میره میفهمه که حقیقت ماجرا چیه.. یا آیه ی آخر سوره ی نبأ که یک عده ای میگن ای کاش ما خاک بودیم و اصلا آفریده نمی شدیم. چرا؟ چون اون روز هست که حقیقت رو متوجه میشن و می فهمند که هر چه که در دنیا داشتند و براشون واقع شده بود امانت خدا بود و حالا باید در مقابل این امانت ها به صاحب امانت جواب پس بدن که آیا درست امانت داری کردند و خواست و رضای مالک این ها رو به رضای خودشون ترجیح دادند یا نه؟ عده ای که خطا کردند اون روز میگن ای کاش ما این ها رو نداشتیم و ای کاش خاک می بودیم..

    یعنی باید یک نگاه صرفا وظیفه محور داشت و نه نتیجه محور. واقعا با این دید دیگه نتیجه چه اهمیتی داره؟ فقط باید بتونیم در مقابل صاحب و مالک سرمون رو بالا بگیریم و بگیم هر چه رضای تو بود ما عمل کردیم و همین رضایت محبوب یعنی نتیجه. نتیجه ای که باید دنبالش باشیم اینه.

    + البته این صحبت های بنده ناقض صحبت های شما نبود و صرفا خواستم با این دید هم به موضوع نگاه بشه.
    پاسخ:
    سلام و رحمت خدا برشما

    نظر تکمیلی خیلی خوبی رو بیان کردید. سپاسگزارم
    لکن دقت بفرماییدکه اگرچه تمام کلامتون صحیح هست منتهی ما وظیفه داریم که تکلیفمون رو خوب انجام بدیم. این پست برای این هست که ما بدونیم به عنوان بازیگر اصلی ترین نقش در اجتماع وظیفه داریم که خودمون رو تجهیز کنیم که به احسن وجه نقش بازی بشه. حالا اگر بعد از اینکه ما تجهیز شدیم و بهترین بازی رو در صحنه ی زندگی داشتیم اونوقت ممکنه تقدیر این باشه که علی رغم اینهمه تلاش ما نتیجه مطلوب به دست نیاد! این ها همه یعنی دست خدا بالای دست ماست.
    ولی صحبت شما با پست من و پست من با نظر شما منافای نداره!
    حس می کنم شما پنداشته اید که بنده به اون زاویه ی دید دقت نظر نداشتم یا حتی غافل بودم. ولی اینطور نیست.
    تلاشی که در این پست شده از منظر دید وظیفه شناسیه زنانه ست
    به قول حضرت حافظ
    تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
    راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش و این دقیقا یعنی تلفیق صحبت بنده و فرمایشات وزین شما
    :)
    سپاس از حضورتون و دقت نظرتون به مطلب

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">