در مسیرِ زن بودن

در هر گروهی، اگر یک نفر سرپرست و رهبر نباشد، بی شک بعد از مدتی نظام و شیرازه گروه از هم می پاشد. اگر به یک زن و شوهرش- بدون در نظر گرفتن فرزندان- به عنوان یک گروه نگاه کنیم، حتی این گروه دو نفره هم نیاز به یک تصمیم گیرنده نهایی دارد. ممکن است خیلی ها عقیده داشته باشند که باید با هم تصمیم گرفته شود، حرفی نیست. اما اگر نظرات متفاوت بود و به اجماع نرسید چه باید کرد؟

بحث فراتر از یک تصمیم گیری ساده برای مهمانی رفتن یا نرفتن است.

در این موارد اختلاف یک نفر باید تصمیم نهایی را بگیرد...

یا زن یا مرد.

حالت دیگری متصور نیست...

چه کسی رئیس است؟

راه سومی هم هست دوستان...

خدا را رئیس خانه خود کنید. ببینید خدا و ائمه چه نظری دارند...

در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام اینطور می خوانیم:

حق همسران

و امّا حقّ همسرت این است که بدانى، به راستى خداوند او را مایه آرامش و آسایش و همدم و پرستار تو قرار داده و بایسته است که هر یک از شما [زن و شوهر] به سبب همسرش خداى را سپاس دارد و بداند که این ارزانى خدا بر اوست و باید با نعمت خدا، نیک رفتار باشد و گرامیش دارد و با او سازگارى کند و اگر چه حقّ تو بر عهده او سخت‏ تر و فرمان پذیرى از تو در آنچه دوست می ‏دارى و ناپسند می ‏شمارى تا جایى که گناه نباشد، بر او لازم‏تر است ولى زن نیز حقّ مهرورزى و همدمى دارد و حق دارد که آرامشش در برآوردن لذّتى که در انجامش ناگزیر است، فراهم شود و لا قوّة إلّا باللَّه
چه زیبا فرموده اند و چه دقیق...
از این دست احادیث در مورد حقوق زن و شوهر فراوان است. اگر اعتقاد داریم دین برنامه زندگی است باید بدانیم چه طور به این برنامه متعالی عمل کنیم. باقی احادیث را ننوشتم، چون می خواهم لذت کشفشان را خودتان بچشید.
فقط خواهر گل متاهلم، خیلی باید حواستان به همسرتان باشد.
گوشتان را بیاورید
راه بهشت شما در رضایت همسرتان است...

راستی!

سال نو مبارک

عیدی سال نوی هرکدام از ما به اطرافیانمان، چه مجرد باشیم و چه متأهل عمل کردن به هرآنچه می دانیم باشد. ان شاءالله.

رفقا!

بیایید نو شویم...


به یقین می شه گفت مسئولیتِ خانه داری، که به دید خیلی ها اصلا کارِ خاصی نیست، مهم ترین مسئولیت تویِ دنیاست.1 قاعدتاً مهم ترین مسئولیت رو به دوش مهم ترین فرد می گذارند؛ و زن دقیقاً همون مهم ترین فرده برای این مهم ترین مسئولیت. و چقدر اندک اند زنانی که به خوبی این مسئولیت رو درک می کنند! و چقدر اندک ترند زنانی که به خوبی از پس این مسئولیت بر می آن!

این خانه داری ای که ازش حرف می زنم، نه فقط به معنی پخت و پز و شست و شو و رفت و روبه! حتی نه فقط به معنی اینه که از صبح بعد از نماز صبح بیدار باشی و یکی یکی بچه ها و آقای خونه رو راهی کنی، و تا قبل از اینکه برگردن ناهاری بپزی و بساط صبحانه رو جمع کنی و بوی قرمه سبزی و قیمه و ته چینت تا چند کوچه اونطرف تر راه بیافته2 و این صحبتا!

حتی فقط به این معنی نیست که بیشترِ وقتت رو بذاری برای خانواده ت و وقت نداشته باشی، زمانی رو به خودت اختصاص بدی، برای دو کلمه درس و مطالعه، و یا یکی دو تا کارِ دلخواهِ خودت رو انجام بدی، از هزارتا کارِ مورد علاقه یِ خودت، که مدتهاست بعد از ازدواج و بچه دار شدنت براشون وقت کافی نداری!

خانه داری یعنی حالا که تو داری وقت و انرژی و جوانی و عمر و جانت رو وقف یک عده از بندگان خدا می کنی؛ وقت و عمر و سلامتی و جوانی ای که بزرگترین سرمایه ی توست. این کار رو با یک هدف برنامه ریزی شده و دقیق انجام بدی. همین که خوب بخورن و خوب بپوشن و سرد و گرم و تر و خشک نشن معنیش این نیست که تو خانه دار خوبی هستی.

اینکه کلی کار انجام بدی تا اعضای خانواده احساس خوبی از زندگی توی یک خونه ی صمیمی و با صفا داشته باشن. باید دید این کلی کار رو در راستای چه هدفی انجام می دی!

شاید معنا و مفهوم وقت رو کسی که مرگ رو به خودش نزدیک ببینه بهتر متوجه بشه. کسی که مسئول بودن خودش رو در قبال این وقت درک کرده باشه. کسی که بدونه ازش سوال می کنن که این عمر رو در چه راهی صرف کردی؟ و بعد ازش می پرسن حالا که صرف کردی در این راه، نیتت چی بوده از این سرمایه گذاری عمر روی این کار؟

سوای اینکه مورد محاسبه قرار خواهی گرفت، کیفیت زندگی خانواده ای که زن توی اون خانواده مدیر و مدبر و با برنامه ست با کیفیت زندگی خانواده ای که زنش هر دمبیل و باری به هرجهت؛ مثل بقیه؛ داره زندگی رو مدیریت می کنه، اصلا و ابدا قابل مقایسه نیست. حالا شما ببین که آیا با نیت و هدفِ برنامه ریزی شده و با ایثار و محبت داری خانه داری می کنی! یا اینکه تو هم داری این کار ها رو می کنی؛ مثل بقیه...

مادریِ تو یعنی تربیت یه عده از بندگانِ انعطاف پذیر و هنوز خیلی نرمِ خدا. مسئولیت مادری شما یعنی اینکه شما داری وقت و انرژی و عمر و شخصیت یک عده دیگه رو هم تحت الشعاع قرار می دی. حساس تر شد قضیه، نه؟ یه جورایی وظیفه ی شماست که به بهترین شکلی تربیت کنی این ریزبنده هایِ خدا رو.

شما وقتی پای عقد نامه رو امضا کردی و وارد زندگی یه آقایی شدی، و شدی یک بانوِ خانه دار، نسبت به این آقا مسئولی. وظیفه داری بری اطلاعات کسب بکنی، برنامه بریزی و درست زندگی کنی.

همین که خدا به شما فرزندی عنایت کرد، و شما مادر شدی، وظیفه داری، مسئولی، که بری کسب اطلاع بکنی و عالمانه و هدفمند تربیتش کنی. چراکه شما از این پس تنها برای گذران عمر خودت و همسرت مسئول نیستی، بلکه در قبال عمر تک تک اعضای خانوادت هم مسئولی. مسئولِ تربیتِ بنده هایِ نو رسیده یِ خدا. و این مسئولیتیست که اعظم بارش روی دوش شماست، روی دوش خانومی که شما باشی.

خانه داری مسئولیت بزرگیه و ظرفیت بزرگی می طلبه، و خداوند چنین ظرفیتی رو در تو قرار داده. مثل بقیه وار خانه داری نکن. مثل بقیه غذا نپز. مثل بقیه بچه دار نشو. دلیلت برای مادر شدن تنها این نباشه که چون همه بچه دارن و اگر تو نداشته باشی هزار و یک حرف پشت سرت می زنن و تو طاقت نداری تحمل کنی زخم زبون ها رو. بی شک تربیت یک انسان بزرگترین کارِ و یکی از ارکانِ مهم وظیفه ی زن بودن توست. برای تربیت یک انسان، قدم به قدم، آگاهانه و با برنامه گام بر دار.

حیف نیست عمرِتو؟ حیف نیستن اون بنده های منعطف و شکل پذیرِ خدا که بدون داشتنِ نیت و هدفی بزرگ و متعالی، به دنیاشون بیاری و بزرگشون کنی؟ حیف نیست این جان و وقتی که داری ثانیه به ثانیه خرجشون می کنی، اگر بی نیت خرج بشه و یا با نیت کوچک؟

خانه داری یعنی مدیریت بنیادی ترین و مهم ترین سلول جامعه. اگر مثل بقیه باشی و باری به هرجهت خانواده تشکیل بدی و باری به هر جهت فرزند آوری کنی و باری به هر جهت بچه بزرگ کنی و ادب بچه رو مسواک زدن شب و صبح بخیر اول روز و شب بخیر قبل از خواب بدونی! و سلامت بچه رو تمیزی و مریض نبودن جسمش، صرفاً، بدونی. ظرفیت عظیمی رو درون خودت به کار نگرفتی. ظرفیت عظیمی رو در اعضای خانواده ت تلف کردی، و ضرر کردی.

تشکیل زندگی و پذیرفتن مسئولیت استراتژیک خانه داری بدون اینکه روی تربیت خودت کار کرده باشی، از دو حالت خارج نیست. یا جهل رو می رسونه، یا خودخواهی، که همین هم ریشه در جهل داره. پذیرفتن مسئولیت خانه داری یعنی شما داری زندگی چند نفر دیگه رو با خودت گره می زنی. پس روی خودت کار کن، تا بتونی از این ظرفیت عظیم در راستای تحقق هدف خلقتت حداکثر بهره رو ببری. با برنامه ای متعالی و رو به رشد نشون بده، که زن بُنِ زندگیه. این استراتژیک ترین مسئولیت رو به احسن وجه به عهده بگیر، و مدیریت کن.

 

1. البته شاید بگید ولایت بزرگترین مسئولیته، بله البته اینطوریه، اما هر امامی هم از دامنِ مادری مسئول تربیت شده.

2. البته امروزه به برکت وجود محصولی به نام هود دیگه بوی هیچ غذایی راه نمی افته بره اینور اونور:)

3. در همین راستا یه دونه پست قبلا نوشته بودم که خالی از لطف نیست خوندنش، ان شاءالله که بخونید:)  (اینجا)

 

سلام و امیدوارم زندگی متأهلانه خوبی داشته باشید.

این اولین پست من در مورد افراد متأهل هست و شاید زود باشد که با این موضوع شروع کنم ولی اولویت ذهنی که این موضوع برای من داشت باعث شد که دلم را به دریا بزنم...

زکات یعنی به واسطه ی امکاناتی که برای شما فراهم است باید هزینه ای را پرداخت کنید. شاید این معنی دقیق فقهی زکات نباشد ولی برای تقریب به ذهن این معنی را در نظر می گیریم. به عنوان مثال به واسطه ی آب و سایر امکاناتی که کشاورزان استفاده می کنند باید زکات پرداخت کنند.

شما متأهل هستید و از طرف خداوند متعال آسایش و سکینه کنار همسرتان برای شما فراهم شده است. برای هر دونفرتان آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری دارم ولی آیا هیچ از خودتان پرسیده اید که چه هزینه ای در قبال این آرامش باید به جامعه پرداخت کنید؟

قبل از پاسخ، چند سوال می پرسم،

آیا تا به حال دست همسرتان را گرفته اید؟

آیا تا به حال در خیابان، دست همسرتان را گرفته اید؟

آیا تا به حال سرتان را روی پای همسرتان گذاشته اید؟

آیا تا به حال در پارک، سرتان را روی پای همسرتان گذاشته اید؟

آیا تا به حال همسرتان را در آغوش گرفته اید؟

آیا تا به حال در یک محیط عمومی، همسرتان را در آغوش گرفته اید؟

پاسخ های شما به سوالات بالا مبنای بحث من در این یادداشت است. تفکیکی که افراد متأهل بین محیط منزل و جامعه قائل می شوند، در حقیقت هزینه ای است که موظف اند برای آرامش همسردار بودنشان بپردازند.

هرچند که جامعه از نظر من یعنی هر فضایی خارج از حریم دو زوج؛ که می تواند حتی محیط خانواده های اول خودشان هم باشد. آیا تا به حال حواستان به نگاه های خواهر یا برادر مجردتان بوده وقتی در جمع، دستتان را دور شانه همسرتان حلقه می کنید و یا وقتی دست همسرتان را در خیابان گرفته اید، اصلاً حواستان هست که دختران مجردی که در آن محیط هستند و نگاهشان به دست شما خیره مانده، چه فشار مضاعفی را باید تحمل کنند؟

وقتی تلفنی با همسرتان صحبت می کنید، اصلاً دقت می کنید که افراد مجردی آن جا هستند و ابراز عشق شما تا چه حد می تواند بر فکر آن ها اثر بگذارد؟

به شما می گویم!

این اثر خوبی نخواهد بود!

در جمع هایی که مجردها هستند، از شوهرتان تعریف نکنید!

مدام اسم شوهرتان را تکرار نکنید، محمد این را گفت، حسین عاشق این غذاست، امیر این کار را کرد...

شما فارغ از ازدواجتان هم هویت دارید!

مواظب نگاه هایی که به شماست باشید.

شما مسئول قلب دختر های اطرافتان هم هستید!

یه حدیثی دارن حضرت امیرالمومنین(ع) که خیلی جالبه برام... مولا علی(ع) می فرمایند: «مَثَل زن، مَثَلِ دنده ی کجی است که اگر به همین صورت بماند، موجب سود و منفعت است اما اگر راست شود،(یعنی اگر کجی را برطرف کنی) می شکند»

من نمی دونم چرا خیلی از خانم ها این حدیث رو دوس ندارن! و اونو توهین یا تحقیر به مقام زن تلقی می کنن... (شاید هم برای این دسته از زن ها، این حدیث تداعی کننده ی اون جمله ی مشهور از کتاب مقدس(عهد عتیق)ه که در اون زن، خلق شده از دنده ی چپ آدم دونسته شده و خب یه جورایی اینطور القا می کنه که زن طفیلیِ مَرده در حالی که طبق آموزه های اسلامی، اصلاً اینطور نیست و زن و مرد هر دو از یک گل آفریده شدند و این حدیث مولا(ع) هیچ ربطی به اون آموزه ی غلط یهودی-مسیحی نداره) به نظر من اتفاقاً خیلی هم حدیث قشنگیه... خداییش من وقتی اینو از مولا علی(ع) شنیدم، یه جور حس شیک(!) بهم دست داد...!

به نظر من، مردها با فشارها و سختی های مختلف زندگی می تونن پرورده بشن و بالا پایین بشن و خوب یا بد بشن و خلاصه تغییر کنن... وقتی بخوای یه مردی رو تغییر بدی، می تونی با انواع فشارها اونو رام کنی و به کاری مجبورش کنی که احیاناً خوشش نمیاد... بلاخره بعد از یه مدتی همونی میشه که تو می خوای... یا حتی خود اون مرد با فشار آوردن و نقش بازی کردن و سختی کشیدن می تونه خودشو تبدیل کنه به چیز دیگه ای که باید بهش برسه... مثلاً قوی تر بشه... شجاع تر بشه.. در یک کلام، مردتر بشه...

ولی یه دختر یا یه زن اصلاً اینطور نیست... به نظر من برای یه دختر بدبختی و زجر دقیقاً از وقتی شروع می شه که بخواد خودش نباشه... بخواد تغییر کنه، یکی دیگه بشه... و به نظرم این حدیث مولا(ع) خطاب به مردها دقیقاً متذکّر همین نکته ست... به خاطر همینه که ما احادیث فراوانی داریم در مورد «مدارا» با زنان... حدیثی نداریم که در اون گفته شده باشه زن رو تغییر بده یا تربیت کن یا تحت فشار بذار... اما تا دلت بخواد حدیث داریم در راستای مدارا و محبت به زن... علتش هم همینه که حضرت علی(ع) فرمود... زن با مدارا شدن، خودش باقی می مونه و وقتی یک زن خودش باشه، می تونه از تمام ظرفیت زنانگی ش استفاده کنه... در نتیجه هم خودش از زندگی لذت ببره و هم جامعه ی اطرافش رو سرشار از نشاط و سرزندگی و رحمت و محبّت کنه...

پس مواظب خودت باش... مواظب باش در میون امواج زندگی، وارد جریاناتی نشی که در اون مجبور بشی کارهایی بکنی که دوس نداری... مجبور بشی از افرادی اطاعت کنی که ازشون خوشت نمیاد... مجبور بشی نقش بازی کنی... مجبور بشی تحقیر بشی... مجبور بشی فشارها و سختی های روحی و جسمی بیش از حد تحمل کنی... وقتی ظرفیتت تموم میشه، حتماً بگو... وقتی کاریو نمی تونی انجام بدی یا نمی کشی، به زبون بیار... وقتی تحمل چیزیو نداری یا وقتی خسته شدی، اون چیز رو رها کن... بذار بقیه بدونن نمی تونی و نمی خوای... وقتی دردی داری، بگو... در یک کلام! مواظب باش طوری نشه که مجبور بشی خودت نباشی... اون وقته که می شکنی... و زنی که بشکنه، دیگه هرگز نمی تونه به حالت اولیه و طبیعی خودش برگرده...

و در راستای این حدیث بسیار محبت آمیز حضرت امیرالمومنین(ع)، مردهای مومن باید خیلی حواسشون به خانم ها باشه... یادشون باشه که «بعضی از سختی ها پسرها رو مرد می کنه ولی دخترها رو له!»... باید مواظب باشن که تلاش نکنن یک زن رو تغییر بدن... باید یاد بگیرن باهاش مدارا کنن... و اونو همونجوری که هست، بخوان و دوست داشته باشن و بهش محبت کنن و ازش نگهداری و مواظبت کنن و در حد توان و ظرفیتش، ازش انتظار داشته باشن...

ما دخترها و زن ها، به گفته ی همین مولا علی(ع) که بیش از هر کس در عالم، نجیب زاده و جوانمرد بود، گل هستیم... باید گل باقی بمونیم و به گل بودنمون افتخار کنیم... ما در برابر این گل وجودمون، مسئولیم... و در ضمن، مردهای مومن هم به تأسّی از رفتار و گفتار این مرد الهی، باید برن و «باغبونی» رو یاد بگیرن... تا اینجوری زن، اونطور که باید زن باقی بمونه و تمام رحمت و نشاط و زنانگی ش رو به جامعه ی اطرافش ساطع کنه...

*یه کلیپ خیلی جالب و مرتبط (رمز فقط به خواهرا داده میشه)

دوتا دل مثلِ دوتا دونه توپِ قلقلی نیستند، که پس از یک بر خوردِ جانانه هر کدام با یک بردار برآیند، و یک تکانه و شتابِ جدید به سمت و سویِ دیگری راه خودشان را ادامه بدهند! دو تا دل، دو تا عالمِ بزرگ پر از توپ قلقلی هستند، که پس از برخورد با هم، اگر قرار باشد بر هم نهی موثری نداشته باشند، و با هم هم قدم نشوند. دو عالمِ جدایِ از هم، به هم می ریزد. دو مملکت وجود متلاطم می شوند. دو دل پریشان می شود، و دو خاطر آشفته. دو دلی که حرم الله بوده. دو خاطری که عهد کرده که مشغول به عبادت خدا باشد. با این اوصاف باید دمِ درِ دل یک سری فیلترِ نگهبان کار گذاشته شود. تا قبل از چنین برخورد های برآشفتاننده ای!  آژیر خطر بکشد و چاره ی پیش گیرانه ای برایش تدبیر بکند.

قبل از ازدواج، به غایت باید از این مدل برخوردهایِ بی دل کننده ی خطر ناک دوری کرد. لازم است و باید با یک دل شُسته رفته یِ تر و تمیز و آب و جارو کرده یِ تار عنکبوت نگرفته یِ پر مهر، بروی سراغ بختِ خدا داده ات. نمی شود و نمی توانی و حق نداری دلت را در گرو مهر کسی دیگر گذاشته، پا به بخت انسانی دیگر بگذاری.

گاهی ما متوجه نیستیم ، اما حقیقت آنست که «دل» موحد ترین موجودیست که خدا خلق کرده! نمی تواند بین دو مهرِ یگانه جمع ببندد! هر دل یک جایگاه برای خدا دارد که فقط برای یک خداست و لاغیر. وجایگاهی که در دلِ یک زن برای همسر هست، همانطور یک جایگاه منحصر به فرد است. تختیست  «فقط» برای نشستن یک پادشاه. دل موحد است و در عشق، دلِ یک زن موحدتر!

پس وقتی داری برای ازدواج تصمیم می گیری. همه ی توجه دلت را معطوف کن به همان یک نفر. اجازه نده قبل از آنکه کسی برای ورود به این حرم الهی از صاحب آن که خداست اجازه بگیرد؛ به آن پا بگذارد. مراقب باش. و بدان که این خدایی که این قوانین را وضع کرده برای رعایت حدود بین نامحرمان؛ همان خداییست که اگر دل به دستوراتش بدهی ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی1 و اگر بخواهی بر خلاف دستوراتش دل را بی هوا به آتشِ هر مهری گرم بکنی، خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی2.

مراقب ورودی های دلت باش. و درِ تمام ورودیهایِ دلت فیلترهایی قرار بده، که با دستورات خدا هماهنگ عمل کنند. و مطمئن باش این خدایی که برای ورودِ نامحرمان به حریم جان و دل همدیگر، چنین قوانین دقیق و حساب شده ای قرار داده است؛ از ساز و کار دل تو باخبرتر است نسبت به تو. و بدان که اولین ذی نفع در این ماجرای مراقبت از دل خود تو هستی و بعد از تو همسرت و فرزندانت هستند. چراکه امام صادقعلیه السلام فرموده اند:


                        خوب و خوشبخت کسی است که مادرش دارای گوهر گرانبهای عفت و طهارت فکر باشد.

 

اگر پیش از این فیلتری که درِ دلت کار گذاشته بودی عملکرد خوبی نداشته، و دستی به دلت دراز شده. وقتی که بنا داری دلت را خانه ی عشقی پاک بکنی، باید اول دلت را تمیز شسته باشی از لکه های خطاهای پیش از این. به قول حضرت شاعر« شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام4».



1و2و4. دو مصرع از غزل حضرت حافظ

3. الحدیث جلد 3 صفحه 137