در مسیرِ زن بودن

۳ مطلب توسط «رایحه ی یاس» ثبت شده است

به یقین می شه گفت مسئولیتِ خانه داری، که به دید خیلی ها اصلا کارِ خاصی نیست، مهم ترین مسئولیت تویِ دنیاست.1 قاعدتاً مهم ترین مسئولیت رو به دوش مهم ترین فرد می گذارند؛ و زن دقیقاً همون مهم ترین فرده برای این مهم ترین مسئولیت. و چقدر اندک اند زنانی که به خوبی این مسئولیت رو درک می کنند! و چقدر اندک ترند زنانی که به خوبی از پس این مسئولیت بر می آن!

این خانه داری ای که ازش حرف می زنم، نه فقط به معنی پخت و پز و شست و شو و رفت و روبه! حتی نه فقط به معنی اینه که از صبح بعد از نماز صبح بیدار باشی و یکی یکی بچه ها و آقای خونه رو راهی کنی، و تا قبل از اینکه برگردن ناهاری بپزی و بساط صبحانه رو جمع کنی و بوی قرمه سبزی و قیمه و ته چینت تا چند کوچه اونطرف تر راه بیافته2 و این صحبتا!

حتی فقط به این معنی نیست که بیشترِ وقتت رو بذاری برای خانواده ت و وقت نداشته باشی، زمانی رو به خودت اختصاص بدی، برای دو کلمه درس و مطالعه، و یا یکی دو تا کارِ دلخواهِ خودت رو انجام بدی، از هزارتا کارِ مورد علاقه یِ خودت، که مدتهاست بعد از ازدواج و بچه دار شدنت براشون وقت کافی نداری!

خانه داری یعنی حالا که تو داری وقت و انرژی و جوانی و عمر و جانت رو وقف یک عده از بندگان خدا می کنی؛ وقت و عمر و سلامتی و جوانی ای که بزرگترین سرمایه ی توست. این کار رو با یک هدف برنامه ریزی شده و دقیق انجام بدی. همین که خوب بخورن و خوب بپوشن و سرد و گرم و تر و خشک نشن معنیش این نیست که تو خانه دار خوبی هستی.

اینکه کلی کار انجام بدی تا اعضای خانواده احساس خوبی از زندگی توی یک خونه ی صمیمی و با صفا داشته باشن. باید دید این کلی کار رو در راستای چه هدفی انجام می دی!

شاید معنا و مفهوم وقت رو کسی که مرگ رو به خودش نزدیک ببینه بهتر متوجه بشه. کسی که مسئول بودن خودش رو در قبال این وقت درک کرده باشه. کسی که بدونه ازش سوال می کنن که این عمر رو در چه راهی صرف کردی؟ و بعد ازش می پرسن حالا که صرف کردی در این راه، نیتت چی بوده از این سرمایه گذاری عمر روی این کار؟

سوای اینکه مورد محاسبه قرار خواهی گرفت، کیفیت زندگی خانواده ای که زن توی اون خانواده مدیر و مدبر و با برنامه ست با کیفیت زندگی خانواده ای که زنش هر دمبیل و باری به هرجهت؛ مثل بقیه؛ داره زندگی رو مدیریت می کنه، اصلا و ابدا قابل مقایسه نیست. حالا شما ببین که آیا با نیت و هدفِ برنامه ریزی شده و با ایثار و محبت داری خانه داری می کنی! یا اینکه تو هم داری این کار ها رو می کنی؛ مثل بقیه...

مادریِ تو یعنی تربیت یه عده از بندگانِ انعطاف پذیر و هنوز خیلی نرمِ خدا. مسئولیت مادری شما یعنی اینکه شما داری وقت و انرژی و عمر و شخصیت یک عده دیگه رو هم تحت الشعاع قرار می دی. حساس تر شد قضیه، نه؟ یه جورایی وظیفه ی شماست که به بهترین شکلی تربیت کنی این ریزبنده هایِ خدا رو.

شما وقتی پای عقد نامه رو امضا کردی و وارد زندگی یه آقایی شدی، و شدی یک بانوِ خانه دار، نسبت به این آقا مسئولی. وظیفه داری بری اطلاعات کسب بکنی، برنامه بریزی و درست زندگی کنی.

همین که خدا به شما فرزندی عنایت کرد، و شما مادر شدی، وظیفه داری، مسئولی، که بری کسب اطلاع بکنی و عالمانه و هدفمند تربیتش کنی. چراکه شما از این پس تنها برای گذران عمر خودت و همسرت مسئول نیستی، بلکه در قبال عمر تک تک اعضای خانوادت هم مسئولی. مسئولِ تربیتِ بنده هایِ نو رسیده یِ خدا. و این مسئولیتیست که اعظم بارش روی دوش شماست، روی دوش خانومی که شما باشی.

خانه داری مسئولیت بزرگیه و ظرفیت بزرگی می طلبه، و خداوند چنین ظرفیتی رو در تو قرار داده. مثل بقیه وار خانه داری نکن. مثل بقیه غذا نپز. مثل بقیه بچه دار نشو. دلیلت برای مادر شدن تنها این نباشه که چون همه بچه دارن و اگر تو نداشته باشی هزار و یک حرف پشت سرت می زنن و تو طاقت نداری تحمل کنی زخم زبون ها رو. بی شک تربیت یک انسان بزرگترین کارِ و یکی از ارکانِ مهم وظیفه ی زن بودن توست. برای تربیت یک انسان، قدم به قدم، آگاهانه و با برنامه گام بر دار.

حیف نیست عمرِتو؟ حیف نیستن اون بنده های منعطف و شکل پذیرِ خدا که بدون داشتنِ نیت و هدفی بزرگ و متعالی، به دنیاشون بیاری و بزرگشون کنی؟ حیف نیست این جان و وقتی که داری ثانیه به ثانیه خرجشون می کنی، اگر بی نیت خرج بشه و یا با نیت کوچک؟

خانه داری یعنی مدیریت بنیادی ترین و مهم ترین سلول جامعه. اگر مثل بقیه باشی و باری به هرجهت خانواده تشکیل بدی و باری به هر جهت فرزند آوری کنی و باری به هر جهت بچه بزرگ کنی و ادب بچه رو مسواک زدن شب و صبح بخیر اول روز و شب بخیر قبل از خواب بدونی! و سلامت بچه رو تمیزی و مریض نبودن جسمش، صرفاً، بدونی. ظرفیت عظیمی رو درون خودت به کار نگرفتی. ظرفیت عظیمی رو در اعضای خانواده ت تلف کردی، و ضرر کردی.

تشکیل زندگی و پذیرفتن مسئولیت استراتژیک خانه داری بدون اینکه روی تربیت خودت کار کرده باشی، از دو حالت خارج نیست. یا جهل رو می رسونه، یا خودخواهی، که همین هم ریشه در جهل داره. پذیرفتن مسئولیت خانه داری یعنی شما داری زندگی چند نفر دیگه رو با خودت گره می زنی. پس روی خودت کار کن، تا بتونی از این ظرفیت عظیم در راستای تحقق هدف خلقتت حداکثر بهره رو ببری. با برنامه ای متعالی و رو به رشد نشون بده، که زن بُنِ زندگیه. این استراتژیک ترین مسئولیت رو به احسن وجه به عهده بگیر، و مدیریت کن.

 

1. البته شاید بگید ولایت بزرگترین مسئولیته، بله البته اینطوریه، اما هر امامی هم از دامنِ مادری مسئول تربیت شده.

2. البته امروزه به برکت وجود محصولی به نام هود دیگه بوی هیچ غذایی راه نمی افته بره اینور اونور:)

3. در همین راستا یه دونه پست قبلا نوشته بودم که خالی از لطف نیست خوندنش، ان شاءالله که بخونید:)  (اینجا)

 

دوتا دل مثلِ دوتا دونه توپِ قلقلی نیستند، که پس از یک بر خوردِ جانانه هر کدام با یک بردار برآیند، و یک تکانه و شتابِ جدید به سمت و سویِ دیگری راه خودشان را ادامه بدهند! دو تا دل، دو تا عالمِ بزرگ پر از توپ قلقلی هستند، که پس از برخورد با هم، اگر قرار باشد بر هم نهی موثری نداشته باشند، و با هم هم قدم نشوند. دو عالمِ جدایِ از هم، به هم می ریزد. دو مملکت وجود متلاطم می شوند. دو دل پریشان می شود، و دو خاطر آشفته. دو دلی که حرم الله بوده. دو خاطری که عهد کرده که مشغول به عبادت خدا باشد. با این اوصاف باید دمِ درِ دل یک سری فیلترِ نگهبان کار گذاشته شود. تا قبل از چنین برخورد های برآشفتاننده ای!  آژیر خطر بکشد و چاره ی پیش گیرانه ای برایش تدبیر بکند.

قبل از ازدواج، به غایت باید از این مدل برخوردهایِ بی دل کننده ی خطر ناک دوری کرد. لازم است و باید با یک دل شُسته رفته یِ تر و تمیز و آب و جارو کرده یِ تار عنکبوت نگرفته یِ پر مهر، بروی سراغ بختِ خدا داده ات. نمی شود و نمی توانی و حق نداری دلت را در گرو مهر کسی دیگر گذاشته، پا به بخت انسانی دیگر بگذاری.

گاهی ما متوجه نیستیم ، اما حقیقت آنست که «دل» موحد ترین موجودیست که خدا خلق کرده! نمی تواند بین دو مهرِ یگانه جمع ببندد! هر دل یک جایگاه برای خدا دارد که فقط برای یک خداست و لاغیر. وجایگاهی که در دلِ یک زن برای همسر هست، همانطور یک جایگاه منحصر به فرد است. تختیست  «فقط» برای نشستن یک پادشاه. دل موحد است و در عشق، دلِ یک زن موحدتر!

پس وقتی داری برای ازدواج تصمیم می گیری. همه ی توجه دلت را معطوف کن به همان یک نفر. اجازه نده قبل از آنکه کسی برای ورود به این حرم الهی از صاحب آن که خداست اجازه بگیرد؛ به آن پا بگذارد. مراقب باش. و بدان که این خدایی که این قوانین را وضع کرده برای رعایت حدود بین نامحرمان؛ همان خداییست که اگر دل به دستوراتش بدهی ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی1 و اگر بخواهی بر خلاف دستوراتش دل را بی هوا به آتشِ هر مهری گرم بکنی، خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی2.

مراقب ورودی های دلت باش. و درِ تمام ورودیهایِ دلت فیلترهایی قرار بده، که با دستورات خدا هماهنگ عمل کنند. و مطمئن باش این خدایی که برای ورودِ نامحرمان به حریم جان و دل همدیگر، چنین قوانین دقیق و حساب شده ای قرار داده است؛ از ساز و کار دل تو باخبرتر است نسبت به تو. و بدان که اولین ذی نفع در این ماجرای مراقبت از دل خود تو هستی و بعد از تو همسرت و فرزندانت هستند. چراکه امام صادقعلیه السلام فرموده اند:


                        خوب و خوشبخت کسی است که مادرش دارای گوهر گرانبهای عفت و طهارت فکر باشد.

 

اگر پیش از این فیلتری که درِ دلت کار گذاشته بودی عملکرد خوبی نداشته، و دستی به دلت دراز شده. وقتی که بنا داری دلت را خانه ی عشقی پاک بکنی، باید اول دلت را تمیز شسته باشی از لکه های خطاهای پیش از این. به قول حضرت شاعر« شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام4».



1و2و4. دو مصرع از غزل حضرت حافظ

3. الحدیث جلد 3 صفحه 137

 

دیدین بعضی از دخترا هیچ جوره خودشون رو به زحمت نمی اندازن و به این دلخوشند که توی خونه ی پدر دست به سیاه و سفید نمی زنن، و چقدر هم که ناز نازی هستند این دخمل گُلای بیست و چند ساله! 

 

بعد اون وقت همین دختر خانومِ خودخفن پندارکلی خوشحاله که فُلان مدرکِ تحصیلی رو داره و فُلان جا درس خونده و... بعدتر همین دخترخانومِ نازنینی که اوصاف و افتخاراتش ذکر شد، یک ذره در خودش احساس مسئولیت نکرده و وجدانش تیر نکشیده که ای دل غافل! این مامانِ بنده خدا خدمتکارِ اختصاصی من نیست که هر روز از سر لطف و رحمت و عشقش به من و خانواده، یه مدل غذا می پزه و من هم در کمال بی انصافی هر مدل غُری که دستم میرسه به غذاش میزنم!  kolobok

بابای مهربون خادم من که نیست که فقط وقتی جیبم ته کشیده باشه، یادش می افتم.

این وسط تهِ تهِ هنر من چی بوده؟ اینکه فلان مدرکِ خفن رو از فلان جایِ خفن گرفتم و فلان مقام دهن پر کن رو از فلان جشنواره ی با کلاس گرفتم و فلان و چنان؛ یعنی هرکاری هم کردم برای خودم کردم! کلی هم منتش رو به دوش خانواده گذاشتم که بروید کیف بنمایید که من چنین افتخاراتی رو براتون به دست آوردم. 

غافل از این که این خانواده ی محترم بودند که بار شما رو به دوش کشیدند تا شما با فراغ بال پلَلِ1 ترقی رو طی بنمایید.

 این همه سال مامان بنده خدا پخت و شست و گذاشت جلوی روی ما، یه بارم ما بار زحمتی از دوش ایشون برنداریم یعنی! اینکه مستدل ترین دلیلت برای نشُستن قاشق و بشقابی که توش غذا میل کردی، امتحان الکترونیکت باشه، بی مسئولیتی و بارِ خود به دوش دیگری انداختن نیست اسمش؟

اینکه وقتی که درس نداری هم به عنوان زمان استراحت و آزادیت باز دست به سیاه و سفید نمی زنی رو ازدیادِ «رو» و بی انصافی تلقی نمی کنی؟احساس نمی کنی خوش به حالت شده که کسانی هستند که بارت رو به دوش می گیرند و بسیاری از ادله ات برای این کمک نکردن ها به مثابه ی لالایی ایه که درِ گوشِ وجدان گرامی اَت می خوانی که مبادا خواب از چشمش بپره و دردش بگیره از این وضع؟

اگرچه بسیاری از این رفتارهای ناشایستی که فرزندان نشون می دن در مسئولیت پذیری، و تقسیم وظایف، دسته گُل تربیت لوس پرورانه ی والدینه، و بخشیش هم پیرو این قانونه که لطف بسیار مساوی است با طلبکار شدنِ کسی که مورد لطف قرار می گیرد از لطف کننده. اما حالا که دیگه قد خود والدین بزرگ شده انصاف بده، این بی مسئولیتی و بی انصافی نیست؟ خدایی بی مسئولیتی نیست یه دختر توی خونه دست به کارِ خونه نزنه و به مادرش کمک نکنه درحالی که این خانواده هر کدوم به نوعی کمک حالِ دختر خانوم هستن!

عید بیاد و بگذره و خونه تکونی ها رو مادر تنهایی انجام بده و شما یه دستمال نکشی کمک ایشون؟ یه جاروی خشک و خالی هم نزنی؟

 مهمونا بیان و برن و مهمونی تمام بشه و شما یه چایی نریخته باشی در کمک به مادر؟ http://www.pic4ever.com/images/mornincoffee.gif

نمی دونم خوابگاه زندگی کردی یانه! خوابگاهیا می دونن که همچین دخترای بی هنر و بی مسئولیتی چقدر مایه ی آزار هم اتاقی ها هستند. خب پاشو با اطرافیانت تقسیم وظایف بکن.

اگر توی خوابگاه هستی یه بارم شما برو غذای سنتی شهرتون رو درست کن براشون؛ برای یک بارم که شده شما چایی دم کن. باور کن کلی ذوق می کنن و خوشحال می شن.

اگر توی خونه هستی، برای یک بار هم که شده شما ناهار رو به عهده بگیر. شما جارو کردن رو به عهده بگیر. طعم خدمت به عزیزانت رو بچش، لذت خدمت به کسانی رو که برات ارزش قائلن و بی مزد و منت بهت کمک می کنند تجربه کن.

اگر امروز توی خونه ی پدرت کنار اعضای خانواده ت، یا توی خوابگاه کنار هم اتاقی هات نتونستی احساس مسئولیت رو تجربه کنی بعیده بتونی توی زندگی آینده ی فردی و اجتماعی و خانوادگیت هم این احساس رو تجربه کنی. پس همین الآن تا دیر نشده سهم خودت رو از زندگی خانوادگیت به عهده بگیر و سعی کن بارت رو به دوش کسی نندازی؛ چون پیامبر اکرم فرموده: «ملعون من القی کله علی الناس» مشمول لعنت خدا است آن کسی که سنگینی کار خودش را روی دوش دیگران بیندازد.

پاشو از همین امروز تمرین کن مسئولیت پذیری رو . باور کن با یه برنامه ی درست و یه فکر خوب می تونی در عین مشغله های درسی و کاری بار زندگیت رو هم از دوش دیگران برداری، و حتی به دیگران کمک هم بکنی.

 

11. پله های ترقی

2. آقایون توجه بفرمایند!

از آنجاییکه بحث در مسیر دختر بودن هست و سعی بر نوشتن برای خانومهاست شما مخاطب قرار گرفته نشدید! وگرنه هرچی راجع به دخترا گفته شد، چندین برابرش متوجه احوال شما بزرگواران هم هست، ضمن اینکه شما قراره بشوید ستون یک خانواده در آینده و این خودش نشون دهنده ی اهمیت بسیار مسئولیت پذیری برای شما هست. پس اینجا خودتون وجدانتون رو قاضی بفرمایید که هر تلنگری به خانوما لازم باشه یک تذکر هم متناسب با نقش شما در زندگی نصیب شماست که خودتون زحمتش رو بکشید ان شاء الله، وگمان نفرمایید فقط خانومای لوس وجود دارند؛ ای بسا برادران لوس که روی خانوم ها را سفید بنموده اند . بعله

3. توجه شما را به این مطلب جلب میکنم که به قلم یکی از برادران نوشته شده.